رمان خارجی - بریتانیا
چارلز دیکنز در این کتاب از منظر شخصی که گرفتار بی‌خوابی است به عصر و زمانه‌ی خود نگریسته، وقتی تصمیم می‌گیرد تا با پیاده‌روی در ساعات محدودی در لندن بر این بی‌خوابی غلبه نماید و در طول این سفرهای کوتاه با بی‌خانمانی، مستی‌ها و شرارت‌ها در خیابان روبرو می‌گردد. دیکنز همچنین از روزگار کودکی خود در این شهر می‌نویسد و رونق روزافزون مغازه‌های شرط‌بندی، از مکان‌های مخصوص فروش تنباکو تا شرکت‌های کفن و دفن.
صفحه نویسنده
چارلز دیکنز
۲۹ رمان
چارلز جان هوفام دیکنز، برجسته‌ترین رمان‌نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیدهٔ جیمز جویس - نویسندهٔ بزرگ معاصر- از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیر گذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده‌است.
از او برای داستان‌سرایی و نثر توانگرش و خلق شخصیت‌های به یادماندنی، بسیار تحسین به عمل آمده‌است. دیکنز در طول زندگی خویش، محبوبیت جهانی بسیاری کسب کرده‌است. از آثارش می‌توان، «دیوید کاپرفیلد»، «آرزوهای بزرگ»، «الیور تویست» و «داستان دو شهر» را نام برد.
نیکلاس نیکلبی
چارلز دیکنز: در نیکلاس نیکلبی، چهره زشت فقر و بی‌عدالتی را به خصوص در حق کودکان نشان می‌دهد. اما او چون بسیاری از اندیشمندان اصلاح‌طلب واقعگرا، تلخی و شیرینی را به هم می‌آمیزد و رمان غم‌انگیزش را با رنگ‌هایی شاد تزیین می‌کند.
پدر نیکلاس ورشکست می‌شود و با مرگش، خانواده بی‌پناهش را تنها می‌گذارد. در این میان، رالف عموی شیاد نیکلاس ...
آرزوهای بزرگ (متن کوتاه شده)
آرزوهای بزرگ یکی از برجسته‌ترین و آموزنده‌ترین آثار چارلز دیکنز نویسنده بزرگ قرن نوزدهم انگلستان است. در این کتاب سرگذشت عبرت‌آموز کودکی یتیم که از خانواده تهیدستی برخاسته و با حوادث فراوان روبه‌رو می‌گردد ترسیم شده است. کودکی یتیم و بی چیز که روحی بزرگ و دلی پر آرزو دارد به صحنه پر آشوب زندگی قدم می‌گذارد. دست تقدیر ...
خانه قانون‌زده
دوره کار عدالتخانه عظمی، پس از تعطیلات عید حضرت میکائیل، تازه آغاز شده و قاضی القضات در لینکلنز این هال به قضا نشسته است.هوای ماه نوامبر سخت طوفانی است. کوچه ها و خیابانها را چنان گل فرا گرفته است که گویی سیلابهای اولیه اندکی پیش از روی زمین واپس نشسته اند و عجب نخواهد بود اگر آدم با«مگالوسوروس»ی، روبرو شود ...
علامت‌چی (تجربه‌های کوتاه 6)
«هی آقا!»
وقتی صدائی را که به این نحو او را خطاب می‌کرد شنید، دم در اتاقک نگه‌بانی‌اش ایستاده بود و پرچمی در دست داشت که به دور تیرک کوتاه‌اش پیچیده بود. با توجه به وضعیت آن مکان، آدم فکر می‌کرد قاعدتا نباید تردید داشته باشد که صدا از کدام سو می‌آید؛ اما به جای این‌که سر بردارد و به ...
داستان 2 شهر
نیک‌ترین زمان بود یا بدترین زمان، عصر خرد بود یا عصر حماقت، عصر ایمان بود یا عصر بیدادگری؟ زمان نور بود و زمان ظلمت. بهار امید بود و خزان یاس به همه چیز در برابر ما عیان بود. همگی به سوی آسمان می‌رفتیم همگی به راهی دیگر می‌شتافتیم. بر تخت انگلستان شاهی و ملکه‌ای تکیه زده بود و بر فرانسه ...