جالبترین خصلت این پرونده آن بود که من پیش از وقوع قتل، آن را پیشبینی کرده بودم اما چطور میتوانستم جلوی آن را بگیرم؟ حتما تعجب کردهاید، پس بگذارید بیشتر توضیح دهم. موضوع از این قرار بود که یکی از نویسندگان محبوب من، که در نوع خود مدرنترین آثار را در زبان خویش آفریده است، در این قتل دست داشته است. من از موضوع قتل خبر داشتم، چون کتابهای این نویسنده را کلمه به کلمه خوانده بودم و میدانستم دیر یا زود مرتکب قتل میشود، و حتی کم و بیش میدانستم قتل چه کسی. این پیشبینی برای من سخت نبود، بلکه قسمت سخت ماجرا برای من این بود که از نویسندهای بازجویی کنم که مورد علاقهام بود و البته میدانستم که گناهکار است.