۵۲ رمان
اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاست.
چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است.
نمایشنامههایی از او نظیر «خرده جنایتهای زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم ...
عشق لرزه
چگونه در یک چشم به هم زدن احساسات دگرگون میشود، نفرت جای عشق را میگیرد و بنای آرزوها درهم میریزد؟ هنگامی که احساس شخصی دگرگون میشود، زندگی سایر شخصیتها نیز دچار زلزله و آتشفشان میشود. اریک امانوئل اشمیت در این نمایشنامه بار دیگر به تحلیل احساسات و روابط انسانها میپردازد و با قلم شیرینش ما را به تفکر و تحسین ...
خیانت اینشتین
در سواحل دریاچهای در نیوجرسی، دو آدم عجیب با یکدیگر دیدار و همدردی میکنند. یکی از آنان آلبرت اینشتین و دیگری ولگردی بریده از جامعه است. در این دیدار، اینشتین وضعیت دشوار خود را معرفی میکند. او به عنوان فعال صلح از نتایج وحشتناک فعالیتهای نظری خود آگاه است و از تولید اولین بمب اتمی به دست هیتلر و نازیها ...
اولیس از بغداد
سعد میخواهد هرج و مرج بغداد را به مقصد اروپا، آزادی و آینده ترک کند. اما چگونه میتواند از مرز بگذرد، بی آنکه دیناری در جیب داشته باشد؟ چگونه مانند اولیس باید شجاعانه از توفانها بگذرد، از کشتی شکسته جان به در ببرد، از چنگال قاچاقچیان مواد مخدر بگریزد، از بیرحمی زندانبان سایکلوپی فرار کند، یا از افسون عاشقانهی کالیپسوی ...
10 فرزند هرگز نداشته خانم مینگ
خانم مینگ دوست دارد درباره ده فرزندش که در نقاط مختلف کشور پهناور چین زندگی میکنند، حرف بزند. آیا او در کشور تک فرزندی، افسانه میبافد؟ قانون را دور زده است؟ در جنونی خفیف فرو رفته است؟ اگر این بچهها خیالی نباشند چه؟
راز باورنکردنی خانم مینگ، به راز چین گذشته و چین امروز میپیوندد، و با حکمت کهن کنفسیوس خود ...
سگ
وقتی به او نزدیک شدم و بیش از یک متر از او فاصله نداشتم زوزهای تیز سر داد و میکوشید که پوزهاش را از لای سیمهای خاردار به من برساند. من به سمت او خم شده بودم و گرمی نفس و رطوبت نوک پوزهاش را بر کف دستم حس میکردم. دستم را میبوسید. آنوقت نوبت من بود که با او ...