رمان خارجی

مسیو ابراهیم

(Monsieur ibrahim et les fleures du coran)

«مسیو ابراهیم، اگه با زنتون و برژیت باردو توی یه قایق باشین و قایق چپ بشه چیکار می‌کنین؟» «مطمئنم که زنم شناگر ماهریه.» تا حالا ندیده بودم که چشمی چنان بخندد. من هم از ته دل خندیدم. چشم‌هاش برق می‌زد. پیرمرد برخلاف ظاهرش راز خوشبختی و لبخند را می‌شناسد و به دوست نوجوانش می‌شناساند. در جهان مطلق‌ها و پیش‌داوری‌ها، در جهان سوزاندن به گناه از قبیله دیگر بودن و دریدن به جرم تعلق داشتن به راه و مذهبی دیگر، دوستی با هر که و در هر زمان و مکان، رویدادی بزرگ است.

آفرینگان
9789647694216
۱۳۸۵
۷۲ صفحه
۱۲۶۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
اریک امانوئل اشمیت
صفحه نویسنده اریک امانوئل اشمیت
۵۲ رمان اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشته‌های او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامه‌های او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته‌است. چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است. نمایشنامه‌هایی از او نظیر «خرده جنایت‌های زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گل‌های معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گل‌های قرآن»، «اسکار و خانم ...
دیگر رمان‌های اریک امانوئل اشمیت
موسیو ابراهیم و گل‌های قرآن بر اساس رمانی به همین نام
موسیو ابراهیم و گل‌های قرآن بر اساس رمانی به همین نام موسیو ابراهیم: قله اون کوهو ببین! چه برفی! مومو: هزاران کیلومتر از سر تا سر جنوب اروپا گذشتیم. همیشه هم پنجره ماشین پایین بود. موسیو ابراهیم: قوقولی قوقو! مومو: وقتی آدم با موسیو به مسافرت می‌ره... موسیو ابراهیم: چه جنگلی! مومو: دنیا براش زیباتر میشه و کشف این مسئله برای من بی‌نهایت جالب بود. موسیو ابراهیم: چه خری! مومو: من پشت فرمون بودم و تمام توجهم ...
فلیکس و سرچشمه اسرار
فلیکس و سرچشمه اسرار به ماورای آنچه پیداست نگاه کن، دنبال روحی بگرد که در پس این ظهور، چیزها رو آشکار میکنه و از نیروی جهان که اونو به تو عرضه میکنه، تغذیه کن. سرچشمه ی اسرار همه جا هست، هرکس خوب نگاه کنه، سرانجام اونو میبینه. برگرفته از متن کتاب فلیکس پسر سیاه پوست دوازده ساله ای است که با مادرش فاتو در پاریس زندگی ...
فرزند نوح
فرزند نوح «ژوزف کوچولو، می‌دانی اولین کلکسیونر تاریخ کی بوده؟» «نه!» «نمی‌شناسمش.» «زمان‌های دور، باران‌های بی‌وقفه‌ای می‌بارید که سقف‌ها را ویران می‌کرد، دیوارها را آوار می‌کرد، پل‌ها را خراب می‌کرد، راه‌ها را می‌بست و باعث طغیان رودها و دریاها می‌شد. سیل شهرها و روستاها را ویران می‌کرد. بازمانده‌ها ابتدا به بالای کوه پناه بردند، اما سیل حتی باعث ریزش کوه‌ها هم شد. ...
پرنسس پابرهنه و داستان‌های دیگر
پرنسس پابرهنه و داستان‌های دیگر آیا زن هنوز آن‌جا زندگی می‌کند؟ مرد چه‌طور می‌بایست او را پیدا می‌کرد. او حتی نام زن را نمی‌دانست. گفته بود: منو دوناتلا صدا بزنین. مرد فورا باور کرده بود این نام زن است. چندین سال بعد در حالی که این جمله را در ذهن خود تجزیه و تحلیل می‌کرد، متوجه شده بود که این یک نام مستعار بوده. چرا این ...
زندگی با موتسارت
زندگی با موتسارت یک روز موتسارت برایم آهنگی فرستاد. آن آهنگ زندگی‌ام را عوض کرد. از آن زمان، گاه گاه برایش می‌نویسم. هر وقت بخواهد جوابم را می‌دهد و همیشه شگفت‌آور و وجدآور است. حالا دیگر فریادش نمی‌زنم بلکه به آرامی می‌گویم: موتسارت دوستت دارم. وقتی می گویم موتسارت فقط نامت را نمی‌گویم. منظورم آسمان، ابرها، لبخند یک کودک، چشم‌های گربه‌ها و صورت ...
مشاهده تمام رمان های اریک امانوئل اشمیت
مجموعه‌ها