زمین بر پشت لاکپشتها
اولین باری که متوجه شدم ممکنه یه موجود خیالی باشم، موقعی بود که در طول هفته، بیشتر وقتم رو تو یه موسسه دولتی در شمال ایندیانا پولیس میگذروندم. بهش میگفتن دبیرستان وایتریور. اونجا باید سر ساعت خاصی غذا میخوردم، درست بین 12:37 و 1:14 بعدازظهر. نیروهایی بودن که من رو وادار به این کار میکردن. اونا خیلی قویتر از من ...
شهرهای کاغذی
بالاخره در زندگی هرکس معجزهای پیش میآید؛ معجزه زندگی پسر باهوشی به نام کوئنتین جاکوبسن هم همسایگی با مارگوست، دختر جسوری که عاشق رمز و راز است و خود در روند ماجراجوییهایش تبدیل به رمز و راز میشود. مارگو غیبش زده و یافتنش تبدیل به معمایی بزرگ شده است. کوئنتین به زودی میفهمد که سرنخهایی وجود دارد، سرنخهایی که فقط ...
خطای ستارگان بخت ما
زندگی هزل از زمان تشخیص سرطانش با مرگ گره خورده است. اما وقتی در گروه پشتیبان بچههای سرطانی با پسری به نام آگوستوس واترز آشنا میشود، زندگی و مرگش دوباره از نو رقم میخورد.
رمانی جذاب از زندگی و مرگ جوانانی که تا دم مرگ زندگی میکنند و سوالهای آنان در چرخهای مداوم تکرار میشود، من هم میتوانم عاشق شوم؟ بعد ...
بخت پریشان
کتابهایی که درباره سرطان نوشته شدهاند احمقانهاند. نظر هازل 16 ساله چنین است. هازل خودش مبتلا به سرطان است. فصل آخر داستان زندگی او بر پایه بیماریاش نوشته شده است. با این حال، اصلا دوست ندارد دیگران به او ترحم کنند و از شرکت در جلسات گروههای خودیاری بیزار است. تا اینکه در یکی از همین جلسات با گوس باهوش، ...