پیامهایی از ملکوت
مردی در خانهای که دچار حریق شده بود، خوابیده بود. امدادگران تلاش کردند، او را از طریق پنجره خارج کنند اما مقدور نبود. سعی کردند، او را از در به بیرون ببرند، باز هم ممکن نشد. چون او بسیار تنومند و سنگین بود. زمانی که همه مستاصل شده بودند، بالاخره یک نفر پیشنهاد کرد:
او را بیدار کنید، خودش بیرون میرود!
والش: ...
زندهایم یا زندگی میکنیم (70 داستان ناب که به شما خرد و انگیزه میبخشد) مجموعه داستان
ترسهایت را بلاک کن.
تک تک داستانهای این کتاب با وسواس همیشگی من انتخاب شده تا آن را به یک اثر قدرتمند و اثرگذار تبدیل کند. من این قول را به شما میدهم که با خواندن این کتاب روح و روانتان جلا یابد و یک قدم به زندگی واقعی و بدون ترس نزدیکتر شوید. اگر به دنبال آرامش و رشد ...
گرگهایی که آنها را دریدهام (تکنولوژی تغییر)
گرگی پیر هراز گاهی به مزرعه دهقانی دستبرد میزد. سگ دهقان اما با وجود برخورداری از بنیه جوانی و چالاکی، موفق به گرفتن گرگ پیر نمیشد. روزی سگ به تعقیب گرگ پرداخت و تا رودخانه که مرز مزرعه بود، او را دنبال میکرد، ولی مثل همیشه گرگ از آب گذشت و سگ فقط به نظاره نشست. سگ از او پرسید: ...
از موج تا اوج (قصههایی برای از بین بردن غصهها 65 داستان هوش معنوی و حکایات عرفانی)
یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل میگه: ای خدای من!! راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست. ایشان در جواب فوراً دو بیت از سعدی میخواند
چنان لطف شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است
چنان کار هرکس ...
درون تو طلاست (عمر کوتاه نیست ما کوتاهی میکنیم 2)
شبی، برف فراوانی آمد و همه جا را سفید پوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه میرسید. یکی از آنان گفت: «کار سادهای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند ...