پیامهایی از ملکوت
مردی در خانهای که دچار حریق شده بود، خوابیده بود. امدادگران تلاش کردند، او را از طریق پنجره خارج کنند اما مقدور نبود. سعی کردند، او را از در به بیرون ببرند، باز هم ممکن نشد. چون او بسیار تنومند و سنگین بود. زمانی که همه مستاصل شده بودند، بالاخره یک نفر پیشنهاد کرد:
او را بیدار کنید، خودش بیرون میرود!
والش: ...
پک 4 جلدی به اسکیمو یخ بفروش
این کتاب را در وهله اول برای فعالان بخش بازاریابی شبکهای نوشتهام، ولی به صورت کلی، کتابی است مفید فایده برای تمامی بازاریابان در تمام صنوف و برای همه آنهایی که میخواهند فعالیت و برنامههای تجاری و اقتصادی را در رشتهای خاص آغاز کنند.
نتورک مارکتینک، انسانها را تغییر میدهد، از آنها افرادی خلاق و خودشکوفا و مدیر و مدبر میسازد. ...
درون تو طلاست (عمر کوتاه نیست ما کوتاهی میکنیم 2)
شبی، برف فراوانی آمد و همه جا را سفید پوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه میرسید. یکی از آنان گفت: «کار سادهای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند ...
افتاده باش اما نه از دماغ فیل
مرد فقیری بود که همسرش کره میساخت. آن زن کرهها را به صورت دایرههای یک کیلویی آماده میکرد. مرد کرهها را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و با پولی که به دست میآورد، مایحتاج خانه را میخرید. روزی مرد بقال به وزن کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. وزن هر کره 900 گرم بود. او ...