مجموعه داستان ایرانی

چوپان دروغگوی زندگی خویشتنیم

نویسنده در این کتاب تلاش کرده است که نشان دهد احساس ناتوانی دلیل بر ناتوانی نیست. همه انسان‌ها پتانسیل خوشبخت شدن دارند. علت بی‌اعتمادی به خود صرفا نبود ادله کافی برای اثبات کفایت و صلاحیت است. شما موجودی نامحدودید اما با باورهای برآمده از تجربیات زندگی گذشته محدود می‌شوید. روش‌هایی را نشان داده است تا به واسطه آن ذهنیت خود را نسبت به خود تغییر دهید. زیرا انسانی که نتواند فکرش را تغییر دهد هیچ چیز را نمی‌تواند متحول کند. تغییر از درون و با تحول در چهارچوب‌های فکری آغاز می‌شود. با خود فعلی خداحافظی کنید تا «من» واقعی و آرمانی را ملاقات کنید.

9786009510818
۱۳۹۴
۲۶۴ صفحه
۲۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مسعود لعلی
انگیزه در نتورک مارکتینگ از نان شب واجب‌تر است (به اسکیمو یخ بفروش 3)
انگیزه در نتورک مارکتینگ از نان شب واجب‌تر است (به اسکیمو یخ بفروش 3) چرا باید این کتاب را بخوانید: - سه تکنیک جدید و فوق‌العاده موثر این کتاب شما را به بالاترین حد انگیزه و عملکرد موثر می‌رساند. - یک بازاریاب شبکه‌ای موفق بر روی آموزش خود سرمایه‌گذاری می‌کند. این کتاب یک سرمایه‌گذاری است نه هزینه. - قیمت این کتاب به اندازه یک ساندویج معمولی است، اما به کارگیری تکنیک‌های ارزشمند آن ثروت‌های بی‌شماری نصیب‌تان می ...
درون تو طلاست
درون تو طلاست با صدای: کامبیز خلیلی «شبی، برف فراوانی آمد و همه ‌جا را سفیدپوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. یکی از آنان گفت: «کار ساده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ...
پیام‌هایی از ملکوت
پیام‌هایی از ملکوت مردی در خانه‌ای که دچار حریق شده بود، خوابیده بود. امدادگران تلاش کردند، او را از طریق پنجره خارج کنند اما مقدور نبود. سعی کردند، او را از در به بیرون ببرند، باز هم ممکن نشد. چون او بسیار تنومند و سنگین بود. زمانی که همه مستاصل شده بودند، بالاخره یک نفر پیشنهاد کرد: او را بیدار کنید، خودش بیرون می‌رود! والش: ...
فایل صوتی درون تو طلاست (عمر کوتاه نیست ما کوتاهی می‌کنیم 2)
فایل صوتی درون تو طلاست (عمر کوتاه نیست ما کوتاهی می‌کنیم 2) شبی، برف فراوانی آمد و همه جا را سفید پوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. یکی از آنان گفت: «کار ساده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند ...
مشاهده تمام رمان های مسعود لعلی
مجموعه‌ها