یک کارگر مهاجر که سالهاست در تهران به کارگری مشغول است، در یک کارگاه درمییابد کسی از عزیزانش در حال مرگ است و بر عهده اوست تا کفن تهیه کند، کفن خلعتی... او میخواهد بازگردد با کفن. از سویی با داستانی موازی مواجهایم از فضای افغانستان و خانواده مرد، ترکیبی که پر است از اتفاقات تاثیرگذار. محمدی تصویری نو ساخته از زندگی یک مهاجر در تهران و فضایی که او در آن به زیستن مشغول است، این رفت و آمد مکانی و روایی که در یک روز اتفاق میافتد، رمانی را مقابل مخاطب قرار میدهد که بعید است بتواند از تاثیرش به راحتی رهایی یابد. قصه پدران و پسران، با میانجی مرگ...