وحشت که نکردهاید، مگر نه؟ مردم در اینجا ناله هیولاها را در نیمههای شب شنیدهاند. جایی که اشباح تاریک در جنگلش پرسه میزنند و حتی پرندهها هم جرئت نمیکنند بر زمینش بنشینند. شاید حتی شنیده باشید که این خیابان نفرین شده است و هر کسی مقیم آنجا شود، نفرین پاگیرش میشود. هرچند... یک خیابان که نمیتواند شیطانی باشد، میتواند؟ یعنی میتواند؟ نالهای بلند از گلویم برخاست. چشمهایم را با دست پوشاندم . فریاد زدم: «اینکه یک دختر است! نیت..این یک دختر است!»