رمان خارجی - فرانسه

اژدهای دریایی

(The sea serpent)

ناخدا بورکارت که دهه پنجم زندگی‌اش را می‌گذراند، هنوز مجرد مانده و خانواده‌یی تشکیل نداده بود. او از نوجوانی در کشتی و روی دریا بود و به همین روی نتوانسته بود همسری برگزیند و با او زندگی کند، زیرا زندگی دریانوردان برای همسرانشان بسیار دشوار است و تحمل جدایی‌ها کار را بر آنان سخت می‌گرداند.

دبیر
9786008521655
۸۰ صفحه
۱۷۷ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
از زمین تا ماه
از زمین تا ماه ژول ورن، نویسنده فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال 1863 «پنج هفته در بالن» را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیز» و با صحافی متفاوت منتشر کنند؛ کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و ...
بلیت بخت‌آزمایی
بلیت بخت‌آزمایی اما بشنوید از بلیت مشهور ال کامپ، آن را بعد از قرعه کشی لاتاری به ال کامپ برگرداندن و این بلیت در قاب چوبی، در جایگاه افتخاری سالن بزرگ مهمانخانه دال خودنمایی می‌کند اما چیزی که به چشم می‌خورد، آن قسمتی از بلیت نیست که روی آن شماره 9672 نوشته شده است.، بلکه پشت بلیت است که روی آن آخرین ...
مسافرت به مرکز زمین
مسافرت به مرکز زمین داستان مسافرت به مرکز زمین از آثار شیرین و خواندنی ژول ورن، نویسنده نامدار فرانسوی، است. در این داستان خواننده با دانشمند پژوهنده و سخت‌کوشی به نام «پروفسور لیدنبروک» آشنا می‌شود. لیدنبروک برحسب تصادف، ضمن مطالعه، نامه‌ای می‌یابد که در آن راه دست ‌یافتن به مرکز زمین نموده شده است. او، که حقیقت‌جوی ناشکیبایی است، بی‌درنگ بار سفر می‌بندد و ...
میشل استروگف
میشل استروگف «اعلیحضرت، یک تلگراف جدید رسیده.» «از کجا؟» «از تومسک.» «از تومسک به بعد خط تلگراف قطع شده؟» «بله، از دیروز قطع شده.» «ژنرال، هر یک ساعت، به تومسک تلگراف بفرستید، و مرا در جریان قرار دهید.» ژنرال کیسف جواب داد: «چشم، اعلیحضرت.» این گفتگو در ساعت دو صبح رخ داد، درست در لحظه‌ای که جشنی که در کاخ نو در ...
زیرزمین اژدها
زیرزمین اژدها به طرف اسطبل رفتند. اسب‌ها در آن‌جا تنها بودند و مثل این بود که نفس‌نفس می‌زدند و شیهه‌های بلند می‌کشیدند. به یکی از میله‌های ساک همیشگی کارل آویخته بود و کتاب حساب او هم در کناری افتاده بود، مارسل متوجه شد که چراغ دستی او هم در سر جایش نیست و این خود دلیل تازه‌ای بود که کارل به درون ...
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها