ننه حسن خیلی خوشحال شد. با کفگیرش به ته دیگچه زد و گفت: «دیگچه پلو.» چیزی نگذشت که غذاهای رنگ به رنگ و خوش طعم و بو از این سر تا آن سر سفره چیده شدند. یکدفعه ننه غصهاش شد. به حسن گفت: «کاشکی همسایههای ما هم از این غذاهای خوشمزه میخوردند.» افسانهها و قصههای عامیانه، یکی از شکلهای ادبیات شفاهی است که نسل به نسل و سینه در سینه به مردم انتقال یافته است. افسانهها و قصههایی که گنجینههایی غنی از انتقال باورها، اعتقادات، آداب و رسوم اقوام جهان را بازگو میکنند و همچون آیینهای شفاف، چگونگی زندگی آنان را نمایان میکنند. کتاب «60 افسانه خواندنی ایرانی»، مجموعهای است از افسانههای ایرانی. افسانههایی که کودکان و نوجوانان را گاهی میخندانند و هم گاهی غمگین میکنند و در حالی که آنان را سرگرم میکنند، به اندیشه و تامل وامیدارند.