رمان خارجی - فرانسه

تعلیق (راه‌های آزادی)

(Le sursis)

تعلیق جلد دوم از مجموعه سه جلدی راه‌های آزادی (سن عقل، تعلیق، دلمردگی) است. سارتر در این کتاب وقایع سیاسی - تاریخی اروپا در سال 1938 که، با پیمان مونیخ، شروع جنگ جهانی دوم را موقتا به تاخیر انداختند توصیف می‌کند و، با انتقاد از استراتژی نیروهای متفق در برابر بحران سودتس، بازتاب آن را در اروپا و به خصوص در فرانسه را نشان می‌دهد. نویسنده، به لطف هنر قصه‌گویی خود، چارچوب رمانش را بر اسناد و شواهد واقعی بنا می‌کند و با ضرباهنگی تند، ساختاری فشرده و سناریو مانند و معرفی شخصیت‌های متعدد، داستان را در حال و هوایی مبهم و آکنده از پرسش پیش می‌برد. تعلیق جنگ در سال 1938 خط‌های داستانی درهم و برهمی به موازات هم ترسیم می‌کند که از طریق رابطه تنگاتنگ شخصیت‌ها با محور اصلی کتاب، که همان تصمیم‌های سیاسی دولتمردان آن روزگار است، آشوب و دگرگونی در زندگی روزمره مردم در روزهای صلح را به زیبایی در ذهن خواننده به تصویر می‌کشد.

چشمه
9786220100225
۴۸۸ صفحه
۷۲ مشاهده
۰ نقل قول
ژان پل سارتر
صفحه نویسنده ژان پل سارتر
۳۶ رمان سارتر روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ به دنیا آمد. پدرش ژان باپتیست سارتر (۱۸۴۷-۱۹۰۶) افسر نیروی دریایی فرانسه بود و مادرش آنه ماری (۱۸۸۲-۱۹۶۹) دخترعموی دکتر آلبرت شوایتزر معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است. پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب زرد از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش بازگشت. پدربزرگش چارلز شوایتزر یکی از عموهای آلبرت شوایتزر در مدرسه به آموزش زبان آلمانی اشتغال داشت. ژان در خانه زیر نظر او و چند معلم خصوصی دیگر تربیت ...
دیگر رمان‌های ژان پل سارتر
گوشه نشینان آلتونا (نمایش‌نامه در 5 پرده)
گوشه نشینان آلتونا (نمایش‌نامه در 5 پرده) ای قرن‌های خوشبخت، شما که با نفرت‌های ما آشنا نیستید چگونه می‌توانید به قدرت سفاک عشق‌های مهلک ما پی ببرید؟ عشق، نفرت، یک و یک... ما را تبرئه کنید... ای کودکان زیبا، شما از ما بیرون آمده‌اید، شما را دردهای ما ساخته‌اند، این قرن زن است و می‌زاید، آیا مادرتان را می‌خواهید محکوم کنید؟
3 داستان
3 داستان من هم خسته و هم در هیجان بودم. و نمی‌خواستم دیگر به پیش‌آمدهای سحرگاه و مرگ فکر بکنم. فقط به کلمات و یا به خلا برمی‌خوردم و ارتباطی در فکرم پیدا نمی‌شد. اما همین که می‌خواستم به چیز دیگری فکر بکنم لوله‌های تفنگ به طرف من دراز می‌شد. شاید بیست مرتبه پی در پی مراسم اعدام خودم را برگزار کردم ...
زنان تروا
زنان تروا آندروماک: از چه می‌نالی؟ این سیه‌بختی از آن من است. هکوب: از آن ماست! آندروماک: نه. هکوب: مگر شما فرزندان من نیستید؟ آندروماک: فرزندان تو بودیم. هکوب: من سوگوار همه پسرانم هستم. آندروماک: و من سوگ «هکتور» را دارم و بس. هکوب: من بر شهرمان که در آتش می‌سوزد می‌گریم. آندروماک: من بر شهر «هکتور» می‌گریم. هکوب: بر خانه شاهانه. آندروماک: بر خانه‌ای که در آن زن شدم و آستیاناکس ...
خانواده خوشبخت
خانواده خوشبخت در جهان خوشبختی واقعی وجود ندارد، اما گاهی وقت‌ها هم نمونه‌هایی از آن پیدا می‌شود. چند سال پیش در یکی از ییلاق‌های سرسبز و خوش آب و هوای واقع در چند کیلومتری شهر زیبای ژنو کاخ بسیار باشکوهی دیده می‌شد. این کاخ باشکوه که ساکنین آن، آن‌جا را سرزمین خوشبختی می‌نامیدند در نظر مسافران جلوه و صفای ویژه‌ای داشت. مالک ...
دوزخ
دوزخ این مجسمه این‌جاست، هر وقت نگاش می‌کنم می‌فهمم که توی جهنم هستم. همه چیز از قبل پیش‌بینی شده‌س. هیچ‌وقت باور نمی‌کردم که چه حرف‌هایی درباره این‌جا می‌زدن... جهنم پر از وسایل شکنجه‌س، یادتونه؟ ولی جهنم دیگرانند... جهنم شما هستید...
مشاهده تمام رمان های ژان پل سارتر
مجموعه‌ها