- دکتر، سریع دست به کار شوید!... مطمئنم که حدس زدید جریان از چه قرار است... این ایستگاه تلهای بیش نیست... تمام آدمهای این قطارها باید سر به نیست شوند... آنها زیادیاند... شما هم زیادی هستید... من هم همینطور... - از کجا میدانید؟ - دکتر، بعدا برایتان شرح خواهم داد... من باید شما را هوشیار میکردم... بجنبید!... آنها امشب دست به کار خواهند شد... - چرا؟ - چون در اردوگاهها دیگر جایی ندارند... خورد و خوراک هم ایضا... آدمهایی که در خارج هستند این را میدانند...