امروز سهشنبه است که اصلا ربطی به من ندارد، چهارشنبهها فقط به حساب میآید. امروز میشود تا ظهر بخوابم، بعد آتش به آتش سه تا سیگار روشن کنم و دوباره بخوابم تا ساعت دو. آن موقع مژده زنگ میزند. میگویم ترانههای مهیار دمشقی بخواند یا چیز مزخرف دیگری که تا تمام شود گلوم را صاف کنم، چشمهام را بمالم و سیگاری روشن کنم...