«مقامات بالا زیردستان خود را ضایع میکنند و از بین میبرند، زیرا میدانند که برای کوچکترین لغزش و خطایی، خود از بین خواهند رفت، شاعران از طریق پلیس مخفی اختلافات درباره سبک را حل و فصل میکنند زیرا اکسپرسیونیستها، ناتورالیستها را ضد انقلاب میدانند. برای حفظ منافع نسلهای آینده، چنان محرومیت وحشتناکی به وجود آوردهایم که متوسط طول عمر افراد یک چهارم کم شده است. برای دفاع از حدود و ثغور کشور، بایستی اقدامات استثنایی انجام دهیم و قوانین مرحله انتقالی را تنظیم کنیم که در بسیاری از موارد با اهداف انقلاب نمیخواند. سطح زندگی مردم نسبت به قبل از انقلاب پایینتر است، شرایط کار سختتر و انضباط آن غیرانسانیتر است، بهرهکشی بدتر از خرحمالی بومیان مستعمرات است. محدودیت سنی را برای مجازات اعدام به دوازده سال تقلیل دادهایم، قوانین جنسی ما کوتهبینانهتر از انگلستان است، کیش شخصیت در کشور ما مثل دولت دیکتاتوری ارتجاعی روم شرقی است. مطبوعات و مدارس ما بذر شوونیسم، میلیتاریسم، دگماتیسم و جهالت میکارند. قدرت مطلقه دولت نامحدود است و مشابه آن در تاریخ وجود ندارد، آزادی اندیشه و مطبوعات کاملا از بین رفته است، انگار نه انگار اعلامیه حقوق بشری وجود دارد.»