رمان خارجی - خاور میانه

شمعدانی

(Sakiz sardunya)

شمعدانی، دختربچه‌ای باهوش و کنجکاو است که کتاب خواندن را خیلی دوست دارد. او با خودش فکر می‌کند که فهماندن بعضی چیزها برای بزرگترها چقدر سخت است. یکی از چیزهایی که شمعدانی خیلی دوست دارد کتاب اطلسی است که پدرش برای او خریده و همیشه آن را همراه خود دارد. در اطلس تصویر کشورهایی را می‌بیند که خیال دارد در بزرگی به آن‌جاها سفر کند. در مقایسه با هم سن و سالانش بیشتر به طبیعت علاقه‌مند است و فکر می‌کند که انسان‌ها باید نسبت به محیط زندگیشان بیشتر احساس مسئولیت داشته باشند. این موضوع که بزرگترها خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کنند، تمییز نگه داشته ولی شهر و خیابان‌ها را کثیف می‌کنند برای او قابل درک نیست.

هیرمند
9789644085239
۱۷۸ صفحه
۱۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
الیف شافاک
صفحه نویسنده الیف شافاک
۳۶ رمان الیف شفق یک نویسنده ترک‌تبار است. وی رمان‌هایی به انگلیسی و ترکی و فرانسوی منتشر کرده است. شفق دو رمان به انگلیسی نوشته است که بخاطر اشاره به نسل‌کشی ارمنیان در رمان دومش به نام حرام‌زاده استانبول (The Bastard of Istanbul) از سوی دادگاه‌های ترکیه به جرم "اهانت به ترک بودن" متهم شد. پرونده او در ژوئن ۲۰۰۶ بسته شد ولی در ژوئیه همان سال دوباره گشوده شد و وی با احتمال سه سال زندان روبرو شد. مترجم و ناشر او ...
دیگر رمان‌های الیف شافاک
آینه‌های شهر
آینه‌های شهر «وقتی مردان انکزیسیون آن دور و اطراف مشغول نیزه‌اندازی بودند، زنان روستای پلاسنسیا دل مونته، دختر کوچک دومین زن آمت را چونان امانتی مقدس پنهان کردند. مادر دخترک، زنی بود روستایی از اهالی آفریقای شمالی. آمت زامبارل او را در ازای دو کیسه طلا از برده‌داری خریده، بلافاصله آزادش کرده بود. عشق این دو به همدیگر، زن اول آمت را ...
خیرگی
خیرگی می‌خواستم بدانم آیا انسان، محرمیتی دارد؟ خلوتی دارد دور از چشم همگان، دور از دیده‌های پنهان کائنات؟ اگر محرمیتی دارد، حتی اگر به کوتاهی لحظه‌ای، آیا این دم، لحظه‌ای از شب است که از دیده پنهان می‌شویم و از نظرها دور، یا نقطه‌ای است تاریک، شکافی باریک، گسستی نامعلوم و نامرئی، راه گریزی کوچک یا سوراخ و سمبه‌ای نامشخص...
طریقت عشق (روایتی از عشق پرشور مولانا و شمس)
طریقت عشق (روایتی از عشق پرشور مولانا و شمس) به یاد دارم سال‌ها قبل شور نوشتن زمانی در دلم افتاد.شریعت عشق. اما جسارت نوشتنش را در خود نیافتم. زبانم لال و نوک قلبم کور شد. در پی خوردن 40 تنور نان رفتم. دنیا را گشتم، انسان‌ها را شناختم، حکایت‌هایی شنیدم. بسیار بهار بر من گذشت نانی در تنورها نماند و من هنوز در عشق چون کودکی بی‌تجربه بودم.
3 دختر حوا
3 دختر حوا -
شپش پالاس
شپش پالاس الیف شافاک نویسنده‌ی ترک‌تبار در استراسبورگ به دنیا آمد. کودکی و جوانی‌اش را در آنکارا، مادرید، عمان، کلن، استانبول، بوستون، میشیگان و آریزونا گذراند. در رشته‌ی روابط بین‌الملل از دانشگاه فنی خاورمیانه فارغ‌التحصیل شد. فوق لیسانسش را در رشته‌ی مطالعات زنان همان دانشگاه و دکترایش را در حوزه‌ی علوم سیاسی خواند. شافاک درباره‌ی فکر اولیه‌ی نوشتن رمان شپش پالاس می‌گوید: «می‌دانید ...
مشاهده تمام رمان های الیف شافاک
مجموعه‌ها