هشت و چهل و چهار اولین رمان کاوه فولادینسب (1359) است. او که چندین سال است به عنوان منتقد، مترجم و مدرس داستاننویسی فعالیتهای فراوانی انجام داده است، این رمان را با درونمایهای اجتماعی ـ تاریخی نوشته است. رمان درباره یک ساعتساز و ساعتفروش تنهاست که عاشق پرسه زدن در خیابانها و کوچههای قدیمی تهران است. مردی منظم و دقیق که دوستان اندکی دارد و جهانی مملو از خاطرات. اما یک اتفاق عجیب این آرامش را برهم میزند و منطق روزمره زمان را به هم میریزد. اتفاقی که باعث ماجراهای تازهای میشود... رمان کاوه فولادینسب با توجه به وابستگیهای زمانی و مکانیای نوشته شده که ناگهان و طی یک فرایند تکنیکی از هم میپاشند و اجازه میدهند مخاطب او در چند وجه از تاریخ کمی دورتر ایران و تکههایی از آن سفر کند. از سویی سوالی مهم نیز پیش روی این خواننده قرار میگیرد که اوج رمان محسوب میشود: آیا میتوان به عقب بازگشت؟ با این رویه رمان هشت و چهل و چهار خوانندهاش را به یک پرسهزنی پراتفاق و غافلگیری دعوت میکند.