حسین مهکام نویسنده نمایشنامههای: بانوی پرلاشز، آندرانیک، مادربزرگ، سلول صفر، حریم، کابوسها و خون، شهرزاد، عمو کریستف، بی در زمان، که دو نمایشنامه آخر در این کتاب به چاپ رسیده است.
قلاده سگ شکاریات را صبح زود ببند و سلول صفر
خانهای نسبتا وسیع در لواسان، شبیع کلبههای بزرگ جوبی که با عکس و مبلها و میزهای گوناگون و قفسههای مملو از کتابهای آراسته شده است. گوشه چپ صحنه در انحصار شومینهای بزرگ با هیزمهای قطور است...
عبور از بودن
پاپانوئل و دستهای یخزده من
سودابه: بالاخره من باید بفهمم تو کی هستی؟ از کجا اومدی؟ چطور بابا رو پیدا کردی، صبح اومدنش بعد از این همه سال.
ماهرخ: فکر کن تعقیبش کردم.
سودابه: نه به تو میآد آنقدر بیکار باشی نه به من که آنقدر خر باشم. بگو راستشو.
ماهرخ: اگر اصرار کنی مجبور میشم برم.
سودابه: (از پس سکوت و خیره شدن به او) بابا باهات تماس ...