شب خارجی. نمای عمومی شهر.
نمای عمومی پایتخت ملکشاه سلجوقی. پنجرهها تاریکاند. نوری به بیرون نمیتابد.
خوابگاه خواجه نظام (همان زمان).
زنی باریکاندام (راحیل) چون شبحی پردههای توری مشکی را کنار میزند، اما ناگهان دستی او را از پشت میکشد.
شکلک (نمایشنامه همراه 2 نقد و 2 مصاحبه) جیبی
در بستری ظاهرا واقعی و باورپذیر، داستانی به تصویر میکشد که در عالم واقع امکان وقوع آن وجود ندارد. نقد مسائل اجتماعی یا به تعبیری بهتر، نقد شرایط اجتماعی از منظر سیاسی یکی از لایههای زیرین و بنیادین نمایشنامه "شکلک" است که در قالبی کاملا داستانی نمایشی و در هیئت اثری برخوردار از داستانی غیرسیاسی مطرح میشود.
خانه (نمایشنامه برای 3 اتاق و 1 پشتبام)
دکترا بهم گفتن از درون ذرهذره سلولهات کوچک و کوچکتر میشن تا یک شب که بیماری لگد آخرش رو میزنه.
اونوقت دیگه همه چی تمومه. جسم تموم میشه اما انرژی ذهنی هیولا وارت همه جا منتشر میشه. تو به یه صدای سیال تبدیل میشی و اون وقت همهجا هستی!
امشب همون شبه. بیستوهفت مهر. اونا دقیقا نمیدونن مریضی من چیه، اما ...
اسبهای آسمان خاکستر میبارند
سیاوش: اینهمه صدا، اینجا، روی زمین، کافی برای شکستن هر خوابی... صدای خون که میچکد، چکهچکه، از روزن سقفهای خزهبسته و منفذ دیوارهای مخروب و هر کجا که تن یک قربانی پارهپاره میشود... میچکد... چکهچکه... ریز... کشدار... چکهچکه!