نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

ژولیوس سزار

ژولیوس سزار، در یک ارتش همگانی، یک نجیب‌‌‌زاده رومی را با نام پامپی در یک مبارزه شدید شکست داد. به ‌عنوان تفریح یک جشن عمومی برپا کردند. اما بعضی از اشراف‌‌‌زاده‌‌‌ها پامپی را حمایت کردند و از سزار که ترقی می‌‌‌کرد ترسیدند. آنها ترسیده بودند نکند سزار با بلندپروازی‌‌‌هایش بخواهد پادشاه روم شود. برای همین شروع به توطئه‌‌‌چینی علیه او می‌‌‌کنند.

نشر نودا
9786226459334
۱۱۲ صفحه
۲۳ مشاهده
۰ نقل قول
ویلیام شکسپیر
صفحه نویسنده ویلیام شکسپیر
۵۴ رمان William Shakespeare (baptised 26 April 1564) was an English poet and playwright, widely regarded as the greatest writer in the English language and the world's pre-eminent dramatist. He is often called England's national poet and the "Bard of Avon" (or simply "The Bard"). His surviving works consist of 38 plays, 154 sonnets, two long narrative poems, and several other poems. His plays have been translated into every major living language, and are performed more often than those of any other ...
دیگر رمان‌های ویلیام شکسپیر
شب دوازدهم
شب دوازدهم معصیت قتل، از عشقی که قرار است پنهان بماند، رسواتر نیست. شب عشق، روز است... ای سزاریو، سوگند به گل‌های سرخ بهاری، به عفت، به شرافت، به صداقت، به مواردی از این دست، که با همه غرورت، تو را آن چنان عاشقم که عقل و منطق را یارای کتمان شیدایی‌ام نیست. به زحمت دلیلی مجوی که چون تو را خواستگارم، ...
ریچارد سوم (داستانی از ویلیام شکسپیر)
ریچارد سوم (داستانی از ویلیام شکسپیر) از خداوند و تلاش شما متشکرم، دوستان پیروزمند! امروز، روز ماست. مرد خبیث خون‌ریز مرده است.
طوفان
طوفان لیکن مرا رها کنید از بند، به هلهله دست‌هایتان. دم جلیل شما می‌بایست تا بیاکند شراع‌هایم را. پس چونان که قلم عفو کشیدند بر گناهان شما، بگذارید تا د یده خطاپوش شما به آزادی‌ام بیانجامد.
اتللو
اتللو آه، ای روح من، فتنه این‌جا خفته است، همه را او موجب شده. و شما، ای ستارگان آرزمگین، مپسندید که با شما بگویم چه کرده است! همه را او سبب شده. اما خونش را نخواهم ریخت، و این پوست سفید‌تر از برف را، که هم‌چون مرمری که بر گور‌ها می‌نهند صاف است، زخمدار نخواهم کرد. با این همه، باید بمیرد. ...
رومئو و ژولیت
رومئو و ژولیت سمپسون: گرگوری، به مردانگی سوگند، ما بزدل نیستیم. گرگوری: البته، و گرنه بع‌بع می‌کردیم. سمپسون: یعنی گردن به زور نمی‌دهیم، شمشیر می‌کشیم. گرگوری: سرت را بالا بگیر، ببینم گردنی هست؟ سمپسون: خشم بگیرم، زود شمشیر می‌کشم. گرگوری: اما دیر خشم می‌گیری. سمپسون: حتی سگی از فامیل موناتیگو مرا تحریک می‌کند. گرگوری: تحریک یعنی فرار، شجاعت یعنی ایستادن؛ اگر تحریک شدی ...
مشاهده تمام رمان های ویلیام شکسپیر
مجموعه‌ها