نمیخواهی این کتاب را بنویسم. خودت به من گفتی. یادت هست از من خواستی. تمام شب، تمام طول شب، به این درخواست فکر کرده بودی. تو نمیخواستی بنویسم. خوب به یاد دارم گفتی: «لورانس این کتاب را زمانی بنویس که من مردهام.» این چیزیست که تو من گفتی. سرگردانی حکمها داستان حقیقی زنی را بازگو میکند که در جستجوی آزادی و خلاصی از گذشته دهساله تاریک عمرش است. محکومیت پدر به جرم فساد و مادری در حال مرگ، جهانی فروپاشیده را برایش رقم زده. ده سال بعد، لورانس تاردیو تلاش میکند در مسیر خواست پدرش این مرد مهربان و بخشنده که عاشق زندگی و کودش بود وحال به فساد متهم شده و فاصله با او دارد جامه عمل بپوشاند.