قول معروفی هست که میگوید: «رمان مفصل در جستجوی زمان از دسترفته را آدمهای زیادی در کتابخانههایشان دارند، اما فقط اندکیشان آن را خواندهاند.» این قول ناظر به تضاد درونی رمان سترگ مارسل پروست است: اهمیت آن در میان آثار ادبی قرن بیستم ــــ و تمام دورانهاــــ و لزوم خوانده شدنش، و در عین حال سختخوانیاش؛ به ویژه برای انسان قرن بیستویکمی. هرچه باشد، به این سادگیها نمیشود از کنار این ــــ به قول ژان کوکتوــــ «مینیاتور غولآسا» گذشت یا از روی آن پرید و نخواندهاش گذاشت. هنرمند فرانسوی، استفان اوئه، از همین رهگذر به اقتباس از رمان پروست پرداخته است؛ اقتباسی ستودنی، با شخصیتسازیهای درخشان، بارقههای هنرمندانه، توجه امانتدارانه به ریزهکاریهای پروست در توصیف و تصویرسازی و رعایت ویژگیهای روایی و کیفیات سبکی او و ــــمهمتر از همهــــ بدون هیچ مداخله مخلی در اثر. به کمک استفان اوئه و اقتباس ارزشمندش، خواننده میتواند با آنچه ولادیمیر ناباکف «جزر و مد حافظه و امواج هیجانات» مینامد، همراه شود و به خوبی دریابد که چرا آلن دو باتن معتقد است: «پروست میتواند زندگی آدم را دگرگون کند.»