نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

دست پنهان

(The unseen hand)

بلو: گوش می‌کنی؟ کاکو مانگو رو رد کردیم؟ یا الان داریم ازش رد می‌شیم؟ گوش کن، این‌جا رو بهش میگن آزوسا، نباس ردش کنی، منو کنار اون تپه بذار زمین، هی؟ زود باش دیگه، درستشم همینه، من که بهت کارد فرو نکردم، کسی هم کیفتو نزده، ها؟ باشه، پس بذار به زبون خوش پیاده شم، همینه، عاقله مرد، خوبه، اگه پول مولام کم شده باشه زیر سر توه، لابد می‌خواستی باهاش بنزین بزنی، ولی من می‌خوام یه فنجون قهوه بگیرم، می‌فهمی که، ممنون پسر

نشر پیله
9786229645000
۸۸ صفحه
۱۸ مشاهده
۰ نقل قول
سام شپارد
صفحه نویسنده سام شپارد
۱۵ رمان ساموئل شپارد راجرز چهارم نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و بازیگر آمریکایی است. از جمله فیلم‌های او می‌توان به چیزهای درست، بلک‌تورن و باندیداس اشاره کرد. او یکی از نویسندگان فیلم‌نامه فیلم پاریس، تگزاس بود. او در سال ۱۹۷۹ برای نمایش‌نامه کودک مدفون جایزه پولیتزر را دریافت کرد. سام شپارد علاوه بر نمایشنامه، داستان کوتاه هم می نویسد. در ایران مجموعه داستان خواب خوب بهشت (نشر ماهی) به انتخاب و ترجمه امیرمهدی حقیقت از او به فارسی منتشر شده است.
دیگر رمان‌های سام شپارد
دندان جنایت (نمایشی با همراهی موسیقی در 2 پرده)
دندان جنایت (نمایشی با همراهی موسیقی در 2 پرده) بکی: هاس تو تا به حال کار خلاف قانون نکردی. هاس: گور پدر تا به حال، الان لازمه. بوی خونو می‌شنوم. درسته. الان وقتشه! دارم عقب می‌افتم. شاید تو نفهمی.
خدای دوزخ
خدای دوزخ شپارد خدای دوزخ را در واکنش به سیاست‌های دست راستی دولت آمریکا پس از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 نوشت و خودش آن را تو دهنی‌ای بر فاشیسم حزب جمهوری‌خواه توصیف کرده است. نمایش‌نامه داستان فرانک و اما است که در ایالت ویسکانسین مزرعه دامپروری دارند و زندگی آرامی را می‌گذرانند، ولی با ورود یک مامور دولت که در تعقیب یکی ...
کودک مدفون و غرب واقعی
کودک مدفون و غرب واقعی مادر: وای همه‌شون مردن، نه؟‌ (به طرف آن می‌رود و از نزدیک براندازشان می‌کند) گمونم وقت نکردین آبشون بدین. آستین: من بهشون می‌رسیدم تا اینکه لی اومد و لی: آره من حسابی اوضاشو بهم ریختم، مامان اون تقصیر نداره. مکث. مادر به گیاه خیره شده است.
گول عشق
گول عشق ادی: دلت می‌خواد برم؟ می: نه. ادی: خب پس چی می‌خوای؟ می: تو بو می‌دی. ادی: معلومه. می: تو بو می‌دی. ادی: چند روزه یه ضرب پشت فرمونم. می: انگشتات بو می‌دن. ادی: بوی اسبه. می: بوی یه پیشی ملوس. ادی: بس کن می. ....
غرب حقیقی
غرب حقیقی مادر: وای همه‌شون مردن، نه؟‌ (به طرف آن می‌رود و از نزدیک براندازشان می‌کند) گمونم وقت نکردین آبشون بدین. آستین: من بهشون می‌رسیدم تا اینکه لی اومد و لی: آره من حسابی اوضاشو بهم ریختم، مامان اون تقصیر نداره. مکث. مادر به گیاه خیره شده است.
مشاهده تمام رمان های سام شپارد
مجموعه‌ها