رمان خارجی - خاور میانه

شمعدانی

(Sakiz sardunya)

دختری که نامش را دوست نداشت با دقت نگاه کرد. او پیش از این با کسی که لکنت داشته باشد، آشنا نشده بود. تا آن لحظه در هر جایی، دخترک آدم متفاوتی بود. اولین بار بود که با بچه‌ای مثل خودش آشنا می‌شد. در واقع، شاید هر کسی در این دنیا با دیگران فرق داشته باشد، انسان نمی‌تواند این را زود تشخیص بدهد...

مانوش
9786008280293
۱۷۶ صفحه
۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
الیف شافاک
صفحه نویسنده الیف شافاک
۳۶ رمان الیف شفق یک نویسنده ترک‌تبار است. وی رمان‌هایی به انگلیسی و ترکی و فرانسوی منتشر کرده است. شفق دو رمان به انگلیسی نوشته است که بخاطر اشاره به نسل‌کشی ارمنیان در رمان دومش به نام حرام‌زاده استانبول (The Bastard of Istanbul) از سوی دادگاه‌های ترکیه به جرم "اهانت به ترک بودن" متهم شد. پرونده او در ژوئن ۲۰۰۶ بسته شد ولی در ژوئیه همان سال دوباره گشوده شد و وی با احتمال سه سال زندان روبرو شد. مترجم و ناشر او ...
دیگر رمان‌های الیف شافاک
ملت عشق (پالتویی)
ملت عشق (پالتویی) خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد. نوک قلم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته کفش‌های آهنی سوراخ شده، من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مرید معمار
مرید معمار الیف شفق، نویسنده پرآوازه ترکیه، در «مرید معمار» داستانی حماسی و عاشقانه می‌آفریند که حدود یک قرن از دوران امپراتوری عثمانی را دربرمی‌گیرد. پسرکی دوازده ساله به نام جهان به عنوان رام‌کننده فیل وارد باغ ‌وحش سلطنتی می‌شود و در کنار ماجراهایی که دارد، موفق می‌شود به عنوان شاگرد در کنار استاد سینان، معمار بزرگ دربار عثمانی، مشغول به کار ...
شیر سیاه (روایتی طنزآلود از بحران هویت که این روزها ممکن است برای هر زن در آستانه مادر شدن رخ دهد)
شیر سیاه (روایتی طنزآلود از بحران هویت که این روزها ممکن است برای هر زن در آستانه مادر شدن رخ دهد) چرا همیشه فکر می‌کردم که یک مادر به محض در آغوش کشیدن طفل تازه به دنیا آمده‌اش به سمت شادی و شادمانی خیز برمی‌دارد؟ چرا هیچ کس نگفت که به هنگام خیز برداشتن و شادی و شادمانی، ممکن است سرم به سقف بخورد و تا مدت‌ها گیج و منگ باشم؟ چرا هیچ کس نگفت که گذر از دالان بهشت به ...
3 دختر حوا
3 دختر حوا -
دختری که اسمش را دوست نداشت
دختری که اسمش را دوست نداشت در یک شهر بزرگ، توی کوچه‌ای دلباز، در طبقه سوم آپارتمانی آبی رنگ، دختربچه‌ای زندگی می‌کرد. موهایش تابستان زرد رنگ می‌شد و پاییزها به قهوه‌ای مایل به سرخی درمی‌آمد. عاشق کتاب خواندن، موزیک گوش کردن، فیلم دیدن، نقاشی، توپ بازی، طناب بازی، پختن کیک شکلاتی، فرنی و شربت آبلیمو بود اما یک چیز مهم بود که هیچ دوست نداشت: اسمش!
مشاهده تمام رمان های الیف شافاک
مجموعه‌ها