رمان ایرانی

آقادار

مجری ساعت را اعلام می‌کند. موسیقی ملایمی پخش می‌شود و گوینده با ناز می‌پرسد: «تا به حال فکر کرده‌اید بعد از شما دنیا چطور می‌گذرد؟» دوباره موسیقی پخش می‌شود، صدای زن غم دلنشینی دارد: «برای آن که بدانی جهان بر تو می‌گذرد، گاهی در آینه نگاه می‌کنی و تارهای سفید مو و چین‌وچروک دور چشمت را می‌شماری. برای آن که بدانی جهان با تو می‌گذرد، گاهی تقویم‌های کوچک جیبی قدیمی سال‌های دور ردیف‌شده روی هم توی گنجه را برمی‌داری و ورق می‌زنی. به روزهای رفته نگاه می‌کنی و آهی از نهادت برمی‌خیزد. فرق نمی‌کند، از سر حسرت گذشتن روزهای خوب یا یادآوری ناخوشی بعضی روزها. هر چه بوده، خوب و بدش گذشته و رفته. برای این که بدانی جهان بر تو و با تو می‌گذرد و بی‌شک بی‌تو نیز می‌گذرد، به آگهی‌های ترحیم روی دیوارها نگاه می‌کنی و به قبرهای توی خاکستان. باورت می‌شود بدون تو هم جهان می‌گذرد و آب از آب تکان نمی‌خورد.» ملا با غیظ می‌گوید: «به درک.» دست پیش می‌برد و پیچ رادیو را می‌چرخاند.

9786001826368
۲۰۰ صفحه
۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم سمیع‌زادگان
حاجی نرگس
حاجی نرگس حاجی نرگس پاهایش را دراز می‌کند و زیر لب آخی می‌گوید. استخوان‌هایش با هر تکانی که می‌خورد صدا می‌دهد؛ صدایی مثل صدای زیر پا ماندن برگ‌های پاییزی. سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «این پیری عجب چیز بدی است. می‌خواستند دعایمان کنند، می‌گفتند پیر بشوی جوان. انگار همه آن دعاها به درگاه خدا رسیده. قربان کرم‌اش. شبیه کفتار شده‌ام.» دست ...
2 کوچه بالاتر
2 کوچه بالاتر کنار پنجره ناهار می‌خورم. کلاغ پر می‌زند و می‌آید روی هره‌ی پنجره می‌نشیند. هیچ‌وقت آن‌قدر نزدیک نیامده بود. گوشت غذا را می‌گذارم کنار پنجره. با پرش‌های کوچک نزدیک‌تر می‌شود. گوشت را برمی‌دارد و عقب‌ می‌رود. با پایش گوشت را نگه می‌دارد و به آن نوک می‌زند. او گوشتش را می‌خورد و من پلوی بدون گوشتم را. میرزا آقا از توی ...
مشاهده تمام رمان های مریم سمیع‌زادگان
مجموعه‌ها