مجموعه داستان ایرانی

شکار شبانه 12 داستان از 1370 تا 1376

گفتم: «بابا، شهباز چیه؟» پدرم خندید. تو لیوان چای ریخت و دستم داد. گفت: «پازنیه که از گله دور شده.» گفتم: «پازن یعنی قوچ؟» دوباره خندید، گفت: «یعنی بز وحشی.» گفتم: «یاغی هم یعنی بز وحشی؟» گفت: «آره.» حبه قندی به دهان گذاشتم و چای را آرام فرو دادم. گفتم: «تو این کوه فقط یه شهباز هس؟» گفت: «ده دوازده تا بود. حالا همین یکی باقی مونده. این از همه‌شون گنده‌تره.» گفتم: «چرا امنیه‌ها خودشون نمی‌رن شکارش کنن؟» گفت: «چون خودشون شکارچی نیستن.» رفتم لیوان را گذاشتم تو خورجین. گفتم: «چرا خاله روشنک گریه می‌کرد؟» سفیدی چشم‌هایش را به من دوخت. گفت: «خاله روشنک از رگ و ریشه ما نیس. این یادت باشه.»

نیماژ
9786003675742
۱۲۸ صفحه
۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های صمد طاهری
سنگ و سپر (17 داستان از 1358 تا 1369) مجموعه داستان
سنگ و سپر (17 داستان از 1358 تا 1369) مجموعه داستان صمد طاهری: ... سر خیابان که رسیدم پاسبان‌ها را دیدم. پنج شش نفر بودند و جلو بازار قدم می‌زدند. همه‌شان رولور بسته بودند. دوتاشان گمپل و بقیه دراز و دیلاق بودند و سبیل‌های چخماقی‌شان را روبه‌بالا تابانده بودند. توی همین دیلاق‌ها هم فقط یکی‌شان قدش تا گوش‌های ماهر می‌رسد. جلو جلو طبق عمو ناصر که رسیدم خواستم ماجرا را بپرسم. ...
سنگ و سپر (17 داستان از 1358 تا 1369) مجموعه داستان
سنگ و سپر (17 داستان از 1358 تا 1369) مجموعه داستان "سنگ و سپر "مجموعه هفده داستان کوتاه است .نویسنده در داستان دوم با همان عنوان کتاب، گوشه‌ای از زندگی مردمان فرودست و سرخورده اجتماع را به تصویر می‌کشد .ماجرا مربوط به دوره گذشته است .زمانی که دکان‌ها در تاریکی شب بسته و تنها میخانه‌ها باز بوده‌اند و کاسبان دوره‌گرد در کنار عربده‌کشان، در دو سوی میخانه قرار می‌گرفته‌اند، تنها تفریح ...
برگ هیچ درختی
برگ هیچ درختی «من آدم بی‌شرفی هستم. این را عمه کوکب گفته. و عمه کوکب هیچ‌وقت حرف بی‌ربطی نمی‌زند. خودم زنگ زده و خبرش کرده بودم. با وانت‌بار لکنته‌ای آمده بود. لابد اول رفته بود دادستانی و پول گلوله‌ها را پرداخته بود که دژبانی اجازه داده بود بیاید توی پادگان.»...
مشاهده تمام رمان های صمد طاهری
مجموعه‌ها