هر چی که لازم بود، در مقدمه جلد اول گفتم و حالا حرف آخر: باشد تا روزی بیش از اینها بدانیم، و بیش از اینها بنویسیم، و چیزیهایی بخوانیم و بنویسیم که پس از خواندن و نوشتن آنها، این احساس در ما بیدار شود که انسانتر شدهایم.
در قلمرو مرگ
در قلمرو مرگ برگزیدهای از بهترین داستانهای گوتیک (هول و هراس) و نیز مهمترین زیر شاخهی آن داستانهای مرگ (ماکابر) همواره در طول تاریخ جذاب و پر خواننده بودهاند، علت اساسی ارائهی این داستانها فراتر از جذابیت آنها است.
خردهگیرترین منتقدان نخبهگرا نیز باور دارند بیفهم و خوانش ادبیات گوتیک نمیتوانیم به کشف و درک راستینی از آثار سورئال، سمبولیستی و ...
قصههای غریب
شبها دیگر چشم روی هم نمیگذاری!
با خواندن قصههای این کتاب که پر است از جن و پری و روح و شبح گرفتار ترس و لرزی میشوی که نگو و نپرس!
داستانهایی از ری بردبری، ترومن کاپوتی، نجیب محفوظ، مارک تواین و...
داستانکهایی در فاصلهی 1 پلک بر هم زدن
داستانک را معادل فارسی فلش فیکشن گرفتهاند که یکی از گونههای روایی رایج در روزگار ماست. در عصری که فرصت دیدن و شنیدن تنها در چهارچوب قابی کوچک و گاه بزرگ دست میدهد، عصری که قبیله یک نفر است یا یک واحد از چند نفر، عصر لحظهها و پیامها، و هر چه میخواهیم کوچک کنیم یک کاف تصغیر به آخرش ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
57 داستان کوتاه
آیا میدانستید که عقاب قبل از شروع طوفان متوجه نزدیک شدنش میشود؟
عقاب به نقطهای بلند پرواز میکند و منتظر رسیدن باد میشود.