رمان خارجی

تو تویی 2 (داستان‌های کوتاه و شگفت‌انگیز)

هر چی که لازم بود، در مقدمه جلد اول گفتم و حالا حرف آخر: باشد تا روزی بیش از اینها بدانیم، و بیش از اینها بنویسیم، و چیزیهایی بخوانیم و بنویسیم که پس از خواندن و نوشتن آنها، این احساس در ما بیدار شود که انسان‌تر شده‌ایم.

9786001180774
۱۳۹۶
۲۸۶ صفحه
۸ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
ما 1 نفریم (داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین) مجموعه داستان
ما 1 نفریم (داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین) مجموعه داستان علاقه‌مندان و خوانندگان آثار داستانی از اوایل دهه 70 میلادی با آثار داستان‌های آمریکای لاتین آشنا شدند آنان دریافتند که در بخشی دیگر از جهان آثاری خلق می‌شود که گویی جهنم دیگری است انعکاس روح زیبایی‌شناسی در منطقه‌ای که خود سحری خاص دارد و آدمی را به مبارزه می‌طلبد وقایع و مسائل اجتماعی در آمریکای جنوبی با ادبیاتی همراه و ...
داستان‌های اسرارآمیز برای دختران
داستان‌های اسرارآمیز برای دختران نظرتان درباره ماجراجویی چیست؟ آیا تا امروز فکر یک زندگی هیجان‌انگیز را در سر داشته‌اید؟ یا این که آرزو کنید به سفر دور دنیا بروید و عجایب و مناظر زیبا را ببینید؟ اگر تاکنون رویای زندگی دل‌انگیزتری را داشته‌اید، احتمالا از خواندن این داستان‌های شگفت‌انگیز لذت خواهید برد. برخی از آن‌ها در سرزمین‌های دوردست و برخی دیگر در همین نزدیکی‌ها ...
در تماشاخانه شیطان (مجموعه 8 داستان طنز)
در تماشاخانه شیطان (مجموعه 8 داستان طنز) شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده‌ام، پیش از موعد! گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته‌ای یا سنگ بندگی خدا را به سینه می‌زنی؟ گفت: من دیگر آن شیطان توانای پیشین نیستم. دیدم آنچه را من شب هنگام به ده‌ها وسوسه پنهانی انجام می‌دادم، آدمیان روزانه به صدها دسیسه آشکار مرتکب می‌شوند. حال، اینان را به شیطان چه نیاز؟
آخرین سرنخ
آخرین سرنخ کتاب حاضر گزیده‌ای است از داستان‌های کوتاه با موضوع پلیسی و جنایی که همگی واقعی بوده و به عنوان برترین آثار در این سبک معرفی و به 25 زبان در کشورهای مختلف منتشر شده است. این ماجراها علاوه بر جذابیت و هیجان، دارای نکات و تجربیاتی اثرگذار هستند که از میان صدها داستان از نویسندگان مختلف، گزیده و در یک ...
سرگذشت دختران
سرگذشت دختران خیلی وقت پیش ـ البته نه اون‌قدرا، همین چند سال پیش، قبل از این‌که چرخ‌‌دنده‌ها و اهرما و قرقره‌ها آینده رو از دل زمین بکشن بیرون و بیارن جلو چشم من ـ زیاد مهمونی می‌رفتم. تو یکی از این مهمونیا زن و شوهری بودن به اسم کریستا و ری. اونا با آدمایی که من کم و بیش باهاشون آشنا بودم، یا ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها