یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط می‌کردم، انگار ظرفی درون سینه ام جا داشت که پر از مایعی گرانبها بودو من می‌ترسیدم که این مایع گرانبها از درون آن جاری شود.
۵ نفر این نقل‌قول را دوست داشتند
docharane
‫۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۴۲
s@sahar
‫۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۲
hedgehog
‫۶ سال و ۶ ماه قبل، یک شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۲
Ali
‫۶ سال و ۶ ماه قبل، یک شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۷
Sunrise
‫۳ سال و ۱ ماه قبل، دو شنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۲۴