رمان خارجی

رودین

(Rudin)

... ای دوست! دیگر این موهای سپید، این‌ چین و چروک‌ها، این آستین‌‌های پاره و این جامه‌های مندرس حرف و شوخی نیست. تو همیشه نسبت به من سختگیر بودی، لیکن حق به جانب تو بود، اکنون دیگر سختی و گلایه‌ای از سختگیری نیست، همه چیز به پایان آمده، روغن پیه‌سوز ته کشیده و پیه‌سوز نیز از هم پاشیده و آن‌چه بر جای مانده تنها فیتیله‌ای است در حال دود کردن... آری ای دوست! مرگ، تنها مرگ می‌تواند او را وادار به سازش و تسلیم کند. اینک من و آنک مرگ ناگزیر...

نگاه
9789643516390
۱۳۹۰
۲۲۴ صفحه
۲۲۱۰ مشاهده
۱۱ نقل قول
ایوان تورگنیف
صفحه نویسنده ایوان تورگنیف
۱۳ رمان ایوان سرگئی‌یویچ تورگنیف رماننویس، شاعر و نمایش‌نامهنویس روس بود که نخستین بار توسط او کشورهای غربی با ادبیات روسی، آشنا شدند. آثار او تصویری واقع‌گرایانه و پرعطوفت از دهقانان روس و بررسی تیزبینانه‌ای از طبقه روشنفکر جامعه روسیه که در تقلای سوق دادن کشور به عصری نوین بودند، ارائه می‌دهد. ایوان تورگنیف» Ivan Turgenev رمان نویس مشهور روسی در نهم نوامبر ۱۸۱۸ در «اورال» به دنیا آمد و در سوم سپتامبر ۱۸۸۳ در سن شصت و پنج سالگی درفرانسه درگذشت.او به ...
دیگر رمان‌های ایوان تورگنیف
پدران و پسران
پدران و پسران آرکادی جوان بعد از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه به همراه دوست پوچ‌گرایش «بازاروف» به منزل پدری‌اش باز می‌گردد. بازاروف پزشک جوانی است که مانند نسل اطلاح‌طلبش با همه سنت‌ها مخالف است و در تقاطع سنت و مدرنیته دست و پا می‌زند و شخصیت تاثیرگذاری دارد. در این داستان پدران نماد نسلی محافظه‌کار و سنت‌گرا بوده که اصلاحات در آن‌ها به ...
در آستانه فردا
در آستانه فردا ولی حالا دیگر برای من وطنی جز وطن او وجود ندارد. در آن‌حا قیامی دارد برپا می‌شود. مردم مهیای جنگ هستند. النا، شخصیت محوری داستان، در آستانه فردای دشوارجنگ کریمه ایستاده است.چه بسا جنگ را از سر گذرانده است. پشت به وطن، روی به مزار عشق، که دمی پیش به خاک سپرده است و جنگ را آیا مایه‌ی بیش از ...
یادداشت‌های 1 مرد زیادی
یادداشت‌های 1 مرد زیادی واژه فوق‌العاده‌ای کشف کردم... دقیقا زیادی، فکر نمی‌کنم دیگران از این واژه برای توصیف خودشان استفاده کنند، مردم خشمگین، مهربان، عاقل، احمق، آرام و یا ناآرام‌‌اند اما زیادی... نه. قطعا بدون همه این مردم نیز، دنیا شادمانه به گردش‌اش ادامه می‌دهد... اما بدون شک زیادی بودن نقطه برجسته شخصیت و وجه تمایزشان نیست و زمانی که درباره آن‌ها صحبت می‌کنی، ...
آب‌های بهاری
آب‌های بهاری سانین مدتی در اتاق را رفت، بعد پشت میز نشست، ورق کاغذی برداشت، چند سطری نوشت و فوری روی نوشته خط کشید و آن را سیاه کرد... به یاد قامت زیبای جما در چارچوب پنجره‌ای تاریک افتاد که چگونه در روشنایی ستارگان نمایان و برجسته بود، ذولفش که از وزش باد افشان و آشفته بود، دست مرمری‌اش که به دست ...
آشیانه اشراف
آشیانه اشراف تصمیم را گرفته‌ام. همه‌چیز تمام شده، زندگی مشترک من با شما تمام شده. از همه چیز خبر دارم، از گناهان خودم، از گناهان دیگران، از این که پدرجان چطور ما را ثروتمند کرد، کفاره‌ی همه‌ی این‌ها را باید با دعا داد. درمانده‌ام، دلم می‌خواهد خود را تا ابد جایی محبوس کنم، سد راهم نشوید وگرنه تنها خواهم رفت...
مشاهده تمام رمان های ایوان تورگنیف
مجموعه‌ها