آخرین فعالیتها
-
از دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد :
گریه میکند چون سر انجام به پی یر تلفن کرد. . شمار تلفن او را میدانست و دوست داشت ده عددی را که پی یر را از او جدا میکرد بگیرد. بارها سعی کرد به او تلفن بزند… صدایش را بشنود و با عجله قطع کند. حتی یکبار یک روز تمام او را دنبال کرد میخواست بداند کجا زندگی میکند ،اتومبیلش چیست،کجا کار میکند ،چطور لباس میپوشد،آیا اندوهگین به نظر ... (...)
-
برای دمیان نوشت :
دمیان روایت احساسات و ذهنیات یک نوجوان است که احساسی از غربت و بیگانگی را با خود به دوش میکشد. در این میان آشنایی با یک پسر و مادر اسرار آمیزش، بیانگر معانی عمیقی از عشق، دوست داشتن، فداکاری، تنهایی و زندگی برای او میشود. دمیان با ترجمه ماکان (محمد بقایی) را مدتها پیش خوانده ام. کتاب پر است از تصویرسازیهای زیبا و به یاد ماندنی، هنوز هم وقتی ابرهایی سفید در آسمان میبینم که با حرکت باد هر لحظه یک شکل را میسازند یاد تصویر سازیهای کتاب دمیان میافتم
-
برای بیگانه نوشت :
امروز مامان مرد. این اولین جمله کتاب بیگانه است چنان ساده و تاثیرگذار که وادارت میکند بخوانی چه شده که مرگ مامان در یک جمله سه کلمه ای میگنجد. کامو با صبر و حوصله آرام آرام پیش میرود و نشان میدهد دنیای جدید چه برسر وجدان بشریت آورده که عمیقترین گسستهای عاطفی زندگی اش در یک جمله سه کلمه ای میگنجد.
-
برای دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) نوشت :
16 ساله بودم که دنیای سوفی را خواندم. کتاب را خودم خریده بودم و ذوق بی حدی داشتم. یک کتابفروش نو نوار که چندماهی بیشتر در محله ما دوام نیاورد کتاب را آورده بود و به من پیشنهاد کرد. اسمش توی ذوقم زد با خودم فکر کردم کتابفروش فکر کرده من بچه هستم. عطش خواندن کتابهای بزرگانه را داشتم. اصرار کتاب فروش و خجالت از این که مبادا فکر کند پول ندارم باعث شد کتاب را بخرم و با لذتی خواندمش که هنوز بعد از اینهمه سال زیر دندانم هست. بعدها کتاب را به خیلی از نوجوانان دور اطرافم پیشنهاد کردم. دنیای سوفی نه تنها برای نوجوانان که برای هرکه میخواهد با فلسفه آشتی کند یا مروری تاریخی بر آنچه پیشترها خوانده و الان در ذهنش خاک میخورد داشته باشد، کتابی است ارزشمند. دنیای سوفی سیر فلسفه را با داستان ساده ای از آشنایی یک دختر نوجوان با یک معلم میان سال آمیخته است. هربار که خط داستان آشنایی رازآلود دختر با مرد میان سال کمی پیش میرود با یک سوال قدم به دنیای یک دوره فلسفی غرب میگذاریم و با زیر و بمهای آن آشنا میشویم.
-
برای اتحادیه ابلهان نوشت :
ایگنشیس در خیلی از موارد به ما حسی از همذات پنداری را میده. زمانی که برای نقد (نقدی که نه نوشته میشود و نه خوانده میشود) برنامههای بی محتوای تلوزیون برای کودکان ساعتها روی کاناپه لم میدهد و برنامه کودک تماشا میکند بسیاری از ما کتاب خوانها را جلو چشم میآورد که ساعتها سریال میبینیم و به سریالهای ابلهانه بد و بیراه میگوییم. وقتی برای نقد فیلمهای مبتذلی که فرهنگ مصرف گرایانه آمریکایی را ترویج میکنند هر شب به سینما میرود و در مبتذلترین شکل مصرف چهار بسته پاپ کورن میخورد یاد خودمان میافتم که به فست فود میرویم و در حالی که داریم سیب زمینی به نیش میکشیم به همه کسانی که تمام وقت و پول خود را صرف تفریح خوردن میکنند بد و بربیراه میگوییم و… در سرتاسر خواندن این کتاب خودم، دوستانم و همه ابلهانی را که اتحادیه ای برای نابودی جهان ساخته ایم را میبینم. اما من عاشق آن جوانک سیاه جونز هستم. کسی که با آگاهی از این که کاکاسیاهی بی احترام ترحم برانگیز و به درد نخور است به دنبال تغییر موقعیت خود با دستور العملهای انگیزشی و اراده گرایانه روان شناسهای دوزاری نیست بلکه مدام در پی این است که همین موجودیت معلق خود را به اثبات برساند.