آخرین فعالیت‌ها


  • 3 قطره خون
    از 3 قطره خون :

    " دریغا که بار دگر شام شد، " سراپای گیتی سیه فام شد، " همه خلق را گاه آرام شد، " مگر من، که رنج و غمم شد فزون. " جهان را نباشد خوشی در مزاج، " بجز مرگ نبود غمم را علاج، " ولیکن در آن گوشه در پای کاج، «چکیده‌ست بر خاک سه قطره خون» (...)

  • 3 قطره خون
    ستاره داد
  • بوف کور
    از بوف کور :

    افکار پوچ! -باشد، ولی از هر حقیقتی بیشتر مرا شکنجه می‌کند - آیا این مردمی که شبیه من هستند، که ظاهرا احتیاجات و هوا و هوس مرا دارند برای گول زدن من نیستند؟ آیا یک مشت سایه نیستند که فقط برای مسخره کردن و گول زدنمن بوجود آمده اند؟ آیا آنچه که حس می‌کنم، می‌بینم و می‌سنجم سرتاسر موهوم نیست که با حقیقت خیلی فرق دارد؟ من فقط برای سایهء خودم ... (...)

  • بوف کور
    ستاره داد
  • بن‌بست نورولت
    از بن‌بست نورولت :

    «جک گانتوس در بیمارستان فریکدر مونت پلزنت پنسیلوانیابه دنیا امد و در نورولت پنسیلوانیا-شهری که مثل حلقه‌های هودینی شعبده باز دارد محو و کم کم جزیی از ویرجینیای غربی می‌شود-بزرگ شد. جک شاگرد خوبی بود. او بیشتر اطلاعاتش را از راه خواندن کتاب به دست اورده بود تا نشستن در کلاس درس و خیره شدن به پنجره. والدینش سرپرستی او را از زمان نوزادی به عهده گرفته بودند.» بلند بلند ... (...)

  • بلندی‌های بادگیر
    برای بلندی‌های بادگیر نوشت :

    به نظرم کتاب خیلی جالبیه ولی بعضی جاهاش از این همه اسم آدم قاطی میکنه! خیلیم غمگینه که البته من اینطور کتابو دوست دارم