sadeghsm
صاد.
آخرین فعالیتها
-
از فرانکشتاین در بغداد :
افراد زیادی از مرگ در دوره دیکتاتوری نجات یافته و با مرگی احمقانه در دوره «دموکراسی» روبهرو شده بودند، مثل تصادف با موتورسیکلت وسط خیابان. (...)
-
از فرانکشتاین در بغداد :
اونی که تاج روی سرش بذاره، حتی برای امتحان کردن، بعداً دنبال قلمرو میگرده. (...)
-
از فرانکشتاین در بغداد :
وقتی سیگاری بودم خیلی خوش میگذشت. از وقتی سیگار رو ترک کردم همهچی خراب شد. الان فقط چند تا پُک برای خوششانسی میزنم. همین (...)
-
از فرانکشتاین در بغداد :
بعثیها همه عاشق عطر سیب هستند، این عطر ویژهی بمبهای شیمیایی بود که حلبچه را بمباران کردند. (...)
-
از راهنمای کهکشان برای اتو استاپزنها :
تاریخ تکامل هر تمدن مهمی تو کهکشان از سه مرحلهی مشخص و مجزا میگذره: زنده موندن، دانش اندوختن و تکمیل کردن دانش. به این مراحل میگن مراحل «چهجوری، چرا و کجا» برای مثال مهمترین سوال مرحلهی اول اینه «چهجوری غذا پیدا کنیم که از گشنگی نمیریم؟» مهمترین سوال مرحلهی دوم، «چرا غذا میخوریم؟» و مهمترین سوال مرحلهی سوم، «خوشمزهترین کباب رو از کجا میشه خرید؟» (...)
-
از راهنمای کهکشان برای اتو استاپزنها :
زندگی! یا باید ازش متفنفر بود یا باید بهش محل نذاشت. فقط نمیشه دوستش داشت (...)
-
از راهنمای کهکشان برای اتو استاپزنها :
- «حالت چطوره؟» + «مثل تیم ملی فوتبال انگلیس. بهنظرم میآد که اعضای مختلف بدنم بههم نمیخورن.» (...)
-
از راهنمای کهکشان برای اتو استاپزنها :
وظیفه رییسجمهور نه اعمال قدرت که پرت کردن حواس مردم از قدرته (...)
-
از راهنمای کهکشان برای اتو استاپزنها :
ساکنان این سیارهی سبز و آبیرنگ، که جدشون به میمونها میرسه، اونقدر عقبموندهاند که فکر میکنند با اختراع ساعت دیجیتال فیل هوا کردند. (...)
-
از کلیدر 1 و 2 (5 جلدی) :
درد از همین نقطه پیدا میشود. گنگیِ زبان و گستردگی جان (...)
-
از کلیدر 1 و 2 (5 جلدی) :
شما کُردها مردم سختی هستید. تندخو هستید، اما سخت هم هستید. صبر و حوصلهٔ بلوچ را ندارید، اما تاب سختی را دارید. (...)
-
از کلیدر 1 و 2 (5 جلدی) :
بلوچها ذاتاً آدمهای آرام و کمهلهباشی هستند. خوی شتر را دارند. کم مینالند و زیاد بار میبرند و راه بسیار میروند. خودِ شتر. اما هرگز به اندازهای که خار گیر شتر میآید، نان و دانهٔ خرما گیر آنها نمیآید. چطور اینقدر دوام میآورند این مردم ما؟ (...)
-
از دوستش داشتم :
عشق به سراغم آمد، همانطور که بیماری میآید. (...)
-
از دیوانگی در بروکلین :
ناتان را میبینی؟ سرطان ریه گرفت درحالی که هرگز در عمرش سیگار نکشیده بود. (...)
-
از دیوانگی در بروکلین :
هرگز نباید نیروی کتاب را دست کم گرفت. (...)