نور دیده کجایی؟ از کجا باور کنم تویی تا سلامت کنم. همه جا را گشتم. سراغ تو را از مردهها و زندهها گرفتم. از رود کارون و خاک زمین و برگهای درخت و گل سرخ و شقایق پرسیدیم. همه ی گلهای باغ از تو خاطره داشتند و همه تو را صدا میزدند حتی مترسک باغ حیاط که لباسهای تو را میپوشید از فراق تو مُرد. به خدا میسپارمت تا همیشه زنده باشی. من زندهام (خاطرات دوران اسارت) معصومه آباد
بریدههایی از رمان من زندهام (خاطرات دوران اسارت)
نوشته معصومه آباد
دین چیزی نیست جر راهی برای تکامل انسان. من زندهام (خاطرات دوران اسارت) معصومه آباد
نیایش همیشه زیباست.
به هر شکل و به هر زبان که باشد زیباترین جلوه ی ارتباط انسان با خداوند است. من زندهام (خاطرات دوران اسارت) معصومه آباد
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من
من که قدر گهر پاک تو را میدانستم
زچه مفقود الاثر شدی ای گهر کانی من من زندهام (خاطرات دوران اسارت) معصومه آباد
زندگی چیزی جز جهاد کردن برای عقیده نیست من زندهام (خاطرات دوران اسارت) معصومه آباد