این ماجرا ربطی به من ندارد. مربوط به زن و شوهر جوانی است با سه تا بچه که اوایل تابستان گذشته اسبابکشی کردند و آمدند توی یکی از خانههای منطقه کار من. موضوعی که باعث شد دوباره به فکر آنها بیفتم عکسی بود از مرد جوانی که یکشنبهی گذشته توی روزنامه چاپ شده بود. طرف به خاطر اینکه توی سانفرانسیسکو با چوب بیسبال زده بود زناش و فاسق زناش را کشته بود، دستگیر شده بود. البته این مرد جوان همانی نبود که اوایل تابستان آمده بود اینجا، گرچه ریشهایشان خیلی به هم شبیه بود. اما همین شباهت مرا به یاد او انداخت.