بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
1 منهای 1
اگر براقکننده جوانترم میکرد، خوشتیپ نشانم میداد، پوستم را صاف میکرد، دندانهایم را ردیف میکرد و شکل دماغم را تغییر میداد؛ میدانستم حقهی فنی ترسناکی در کار است و بهجای آن که مثل یک ابله فریب بخورم، با مشت آینه اما بدون تردید خودم بود؛ نه جوان، نه خوشتیپ، نه هیچچیز ویژهای، کمی قوز کرده، شکمی نسبتا بزرگ، کیسهای زیر ...
سراسر پنجره (مجموعه داستانهای منتخب جایزه ادبی طهران)
تنگ شیشهای از دستش رها شد، زمین خورد و شکست. خاک از طعم سرد سرکه سیاه شد. با دستی بر دماغ فرار کرد؛ پابرهنه. مادر جیغی کشید و فحشی بدرقه پاهای برهنه او نمود. دو قطره خون سرخ کنار تکه شکسته تنگ در زمین فرو میرفت. خاک گرم و نرم کوچه زیر قدمهای تند و پیدرپی او به هوا برمیخاست ...
گربه سرخ گربه سیاه
حیوانها همواره در زندگی انسان نقش داشتهاند چه در وجه معیشتی و چه روزگاری که دغدغههای زندگی مدرن او را از نوع خودش به عالم حیوانات سوق داد. در اخبار و فیلمها و گزارشها گاه از رفتارهای غریب عدهای که به حیوانات علاقه دارند میشنویم. جهان داستان هم فارغ از این ماجرا نیست. روزگاری که انسان خارج از عالم معیشت ...