بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
معجزه اشتیاق 2
این دفتر به قصد آن سامان گرفته است که گوشههایی از ادبیات داستانی قرن بیستم کشورهای آلمانی زبان را به خواننده ایرانی عرضه کند. نگارنده این سطور خوب میداند که معرفی سیر و سلوک داستاننویسی در کشورهای آلمانی زبان نه در حد بضاعت اوست، و نه در دفتری با این اندازه شدنی. از این رو اگر این مجموعه بتواند بر ...
1 2 3 طنز
میگویند تا سه نشود بازی نشود. ما هم به احترام تمام گفتهها و ناگفتهها، و نوشتهها و نانوشتهها، بعد از انتشار دو جلد از گزیدههای آثار طنزنویسان معاصر، با جلد سوم آن بازی به بازی گرفتن دنیا و مافیها را تکمیل میکنیم. واقعیت این است که در تاریخ بشریت طنز را به خاطر عوارض جنبیاش! چندان به بازی نگرفتهاند و ...
خانه روبهرویی
جوکی وقتی از پنجرهاش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه روبهرویی آن طرف خیابان را زن بیحیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها میآمدند و در خانه را میزدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان میشد. گاهی روی ایوان خانهاش لم میدادند، سیگار میکشیدند، توتون میجویدند و توی گنداب رو تف میانداختند. هر فسق ...
صدای اقتدار (داستانهای مادران و دختران) مجموعه داستان
چرا مادرم اینقدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچکس را نشناسیم، هیچجا نرویم؟ ما مثل آن سهتا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جادههای غبار گرفته ...