طرف تاریکی
ترس همواره به فاصله یک گام جلوتر راه میرود، حضور سایهوار مرگ است پشت سر آدمی. با این داستانها، به قلمرویی ناشناخته و تاریک گام میگذاریم که در آن، مرزهای مرگ و زندگی درهم تنیده است. ضربالمثلی انگلیسی میگوید: هیچ فرد مردهای نمیتواند داستان تعریف کند. پس راوی، همان کسی است که زنده از دل ترس بیرون آمده است.
من حالا ...
قصهها افسانهها و سرودههای مردم و سرزمین کانادا
انسانها روی کره زمین در هر جایی که باشند قصهها و افسانههای خاص خود را دارند. این کتاب قصهها و افسانههایی است از انسانهای مهاجر به سرزمین کانادا. شرح رنجها - گرفتاریها - خوبیها - بدیها - مبارزهها - موفقیتها و شکستهای آنها در این سرزمین. خواندن این داستانها ما را به عالم دیگر و به درون خود میبرد و ...
زان تشنگان (24 روایت از روضههایی که زندگی میکنیم) مجموعه کآشوب 3
این کتاب ماجرای سرایت دلبستگی است. قصه دست به دست شدن سرسپردگی ابدی. بیست و چهار نفر در این کتاب زندگیشان را جستجو کردهای تا آستانهای را بیابند که بعد از آن برای همیشه به شور محرم پیوند خوردهاند. بیست و چهار نفر در جستجوی خاطرههایشان به غریبه یا خویشاوندی رسیدهاند که سالی و ماهی و روزی این عشق را ...
تو تویی 2 (داستانهای کوتاه و شگفتانگیز)
هر چی که لازم بود، در مقدمه جلد اول گفتم و حالا حرف آخر: باشد تا روزی بیش از اینها بدانیم، و بیش از اینها بنویسیم، و چیزیهایی بخوانیم و بنویسیم که پس از خواندن و نوشتن آنها، این احساس در ما بیدار شود که انسانتر شدهایم.
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...