مجموعه داستان خارجی

نوشته‌های کرانه‌ای

گابریل گارسیا مارکز این مقالات و داستان‌ها را در سال‌های جوانی نوشته و چون آن‌‌ها را در شهرهای مختلف ساحلی کلمبیا نوشته، اسمش را نوشته‌های کرانه‌ای گذاشته است. از همان زمان سوررئالیسم شدیدی در داستان‌های او مشاهده می‌شود، آن‌چنان که در بعضی نوشته‌ها، مانند ‹‹خل‌بازی‌ها›› خواننده ممکن است تصور کند شاید نویسنده اشتباه نوشته یا مترجم اشتباه ترجمه کرده است، ولی نه او اشتباه نوشته و نه مترجم اشتباه کرده است. متوجه می‌شویم که مارکز از همان زمان نوشتن صدسال تنهایی را در سر می‌پرورانده است. اسامی ‹‹ربکا›› و ‹‹آمارانتا›› دو شخصیت مهم صدسال تنهایی اغلب در بعضی از این داستان‌ها به چشم می‌خورد یا مثلا در داستان ‹‹قیچی الهی›› دو برادر دوقلو می‌بینیم که همان را توسعه داده و در صدسال تنهایی به کار برده است.

ثالث
9789643807870
۱۳۹۰
۵۴۰ صفحه
۱۱۷۲ مشاهده
۰ نقل قول
گابریل گارسیا مارکز
صفحه نویسنده گابریل گارسیا مارکز
۸۰ رمان گابریل خوزه گارسیا مارکِز رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کند. او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور ...
دیگر رمان‌های گابریل گارسیا مارکز
ساعت شوم
ساعت شوم پلیسی که پشت در را گرفته بود، در را باز کرد. تفنگش را قراول رفت و سوت کشید. 2 پلیس به طرف مهتابی دویدند و چندین تیر هوایی شلیک کردند. مردم دو طرف خیابان پراکنده شدند. در این وقت زنی شیون‌کنان از گوشه‌ای پیدا شد. شهردار مادر پپه آمادور را شناخت. با یک جست وارد قرارگاه شد. و از روی ...
داستانی مرموز
داستانی مرموز گابریل گارسیا مارکز این رمان را در سال‌های جوانی و به شکل داستانی دنباله‌دار برای مطبوعات نوشته است. بعدها بخش عمده‌ای از مقالات و داستان‌های او، از جمله همین رمان، در کتابی با عنوان نوشته‌های کرانه‌ای منتشر شد. مارکز با بهره از باورهای بومی، تخیل کم‌نظیر و گونه‌های مختلف نوشتن از داستانی مرموز رمانی جذاب و تامل‌برانگیز پدید آورده است.
چشم‌های سگ آبی رنگ
چشم‌های سگ آبی رنگ بیرون، لحظه‌ای باد وزید ولی زود آرام شد و صدای نفس کشیدن کسی به گوش رسید که در آن لحظه در بستر غلتی زده بود. باد ییلاقی فرو نشست دیگر بوی خاک و علف مرطوب به مشام نمی‌رسید. گفتم: «فردا اگر زنی را دیدم که دارد روی دیوارها می‌نویسد: چشم‌های سگ آبی‌رنگ آن وقت تو را خواهم شناخت.
وقایع لحظه به لحظه 1 قتل از قبل اعلام‌شده
وقایع لحظه به لحظه 1 قتل از قبل اعلام‌شده ... روزی که می‌خواستند او را بکشند مادرش با مشاهده او که لباس سفید پوشیده بود نزد خود اندیشیده بود که او روزهایش را با هم قاطی کرده است و حالا به من گفت: به وی یادآوری کردم که امروز دوشنبه است، اما او به مادرش توضیح داده بود برای این به سبک اسقف‌ها لباس پوشیده است که بتواند انگشتر ...
ژنرال در هزارتوی خودش
ژنرال در هزارتوی خودش ... خوزه پالاسیوس این موضوع را به خاطر نداشت. اما هرگز آن شب باشکوه هشتم ماه فوریه هزار و هشتصد و بیست و شش را فراموش نمی‌کرد. زیرا صبح روز بعد یک مراسم استقبال شاهانه در آن شهر از آن‌ها به عمل آورده بودند. ژنرال هم در پاسخ آن همه محبت، جمله‌ای را گفته بود که از آن به بعد ...
مشاهده تمام رمان های گابریل گارسیا مارکز
مجموعه‌ها