امروزه باید بی هیچ تردیدی مانرو را از نویسندگان منحصر به فرد داستان کوتاه شمرد و علاوه بر این که او یکی از بهترین نویسندگان معاصر آثار داستانی (با هر حجم و میزانی) نیز به شمار میآید.
زندگی عزیز
به هر حال باید بیلی به خانه میرفت، جکسون او را کشید و آنها توانستند دستهای او را به گردن خود بیندازند و او را با خود بکشند. خوشبختانه خانهاش از مدرسه زیاد دور نبود. آنها او را در خانه گذاشتند از پلهها پایین آمدند و بعد شروع به صحبت کردند.
دورنمای کاسل راک
اندرو در سن نه یا ده سالگی همراه با پدرش در سفری به ادینبورو در حالی به خود میآید که دارد غرق در عرق از پلههای سنگی کاسل بالا میرود. پدرش جلوی او حرکت میکند و چند تن دیگر پشت سرش. عجیب است که پدرش این همه دوست پیدا کرده، در محوطهی محصوری ایستاده که بطریهایی در خیابان اصلی روی ...
دره اتاوا
همه اینها نمایشی بود که برای خوشگذرانی بیرحمانه خودتان به راه انداخته بودید و من همچون انسانی سادهلوح و نادان، چاشنی عشقورزی و دلدادگی آنان بودم، از هر دوی شما متنفرم. من هرگز نمیتوانم این کار را انجام دهم. من هرگز نمیتوانم کسی را که روزی عاشقش بودهام و با او ازدواج کردهام و یا حتی کسی را که با ...
عشق جایش تنگ است
لویسا گفت:«تو فکر میکنی همهش سرکاری بوده؟ یعنی میشه یه آدم اینقدر دورو باشه؟»
«تا اونجا که من دیدم و شنیدم، چنین حقههایی بیشتر وقتها از طرف زنهاس، نه، نه. اصلا اینجوری فکر نکن، احتمال زیاد راس میگفته، فقط بگی نگی از ماجرا دورافتاده بوده. ظاهرا که فقط همینه.»
میخواستم چیزی بهت بگم
مانند معجزه یک زندگی کامل را خیلی کوتاه و مختصر و سریع روایت میکند... مانرو هنر و سلیقهاش را ماهرانه به کار میگیرد...
نیویورگ تایمز.