رمان خارجی

مسافر 1 لنگه پا

ایرنه زنی میان سال اهل آلمان شرقی و دلتنگ از نظام سوسیالیستی، به آلمان غربی مهاجرت می‌کند. هنوز از گرد راه نرسیده که بهشت موعود را چیزی جز سرزمین سرد و دل‌های سرد نمی‌بیند. در کنار ایرنه، ایرنه‌یی دیگر به وجود می‌آید که چندان شباهتی به ایرنه اول ندارد. مردم بهشت موعود، مسافرانی یک لنگه پا از آب در می‌آیند. هرتا مولر،برنده جایزه نوبل سال 2010 در این کتاب نیز زبانی مه‌آلود و شعر مانند و دشوار دارد. واقعیت رمزآمیز به گونه‌یی با پندارهایی خواب‌مانند آمیخته می‌شوند تا مسافر یک لنگه پا همچنان سرگردان بماند.

روزگار
9789643742560
۱۳۹۰
۱۷۶ صفحه
۹۸۸ مشاهده
۱ نقل قول
هرتا مولر
صفحه نویسنده هرتا مولر
۹ رمان مولر سال ۱۹۵۳ در یک روستای آلمانی زبان در غرب رومانی به دنیا آمد و خانواده اش جزو اقلیت آلمانی کشور رومانی بود. مادرش پس از جنگ جهانی دوم توسط نیروهای نظامی شوروی به اردوگاه کار اجباری اعزام شد. پدربزرگش زمانی کشاورز و تاجر ثروتمندی بود که داراییش به دست حکومت کمونیستی رومانی ضبظ شد. پدرش نیز زمان جنگ جهانی دوم از اعضای گروه اس اس وافن بود و در دوره حکومت کمونیست‌ها از طریق رانندگی کامیون امرار معاش می‌کرد. مولر به دلیل ...
دیگر رمان‌های هرتا مولر
گرسنگی و ابریشم
گرسنگی و ابریشم حافظه شاید بعضی از تجارب ساده و مختصر را رها کند. اما لحظه‌های ترس و وحشت را حفظ می‌کند. چون عجز و ناتوانی حاکم شود، یعنی وقتی تو در موضعی دفاعی نفس می‌کشی، درست آن وقت است که حافظه حالت تهاجمی به خود می‌گیرد، حتی بسیار پرخاشگرانه. سال‌ها بعد کتابی می‌خوانی، که مثل کتاب‌های قبلی و بعدی ربطی به زندگی شخصی ...
داستان‌های کوتاه
داستان‌های کوتاه با صدای: عاطفه اسفندیاری گل‌های اقاقیا در مسیر دهکده. آن روستای برفی با دسته‌های زنبور دره. من گل اقاقیا می‌خوردم. توی گل‌ها یک رگه شیرین بود. من تار را پاره می‌کردم و ساعت‌ها می‌مکیدم. رشته را قورت نداده گل دیگری میان لب‌هایم می‌گذاشتم. دهکده یک دنیا گل داشت، اما همه گل‌ها خوردنی نبودند. گوش دادن به کتاب سخنگو برای زندگی پرمشغله‌ی امروز ...
نفس بریده
نفس بریده هرتا مولر در سال 1953 در روستایی آلمانی‌ زبان در غرب رومانی به دنیا آمد و خانواده‌اش جزو اقلیت آلمانی‌تبار بود. مادرش پس از جنگ جهانی دوم به دست ارتش سرخ شوروی بازداشت و به اردوگاه کار اجباری اعزام شد. پدربزرگش که در روزگار خود کشاورز ثروتمندی بود و پدرش نیز که در زمان جنگ جهانی دوم از اعضای گرو ...
زمین پست
زمین پست همیشه وقتی باران می‌بارید مادربزرگ چند کار برای خودش می‌تراشید در صحن خانه و همیشه حواسش بود که سر تا پا خیس شود. او وقتی بدون روسری از خانه بیرون می‌رفت که هوا بارانی بود...
مشاهده تمام رمان های هرتا مولر
مجموعه‌ها