عشق موهبتی است الهی با هزار رمز و ظرافت نهفته. برای رسیدن به لطف و گرمی آن میبایست غرامتی چه بسا گران پرداخت. بهراستی سحری مجوسی و یا دلانگیزی و بینیازی را در سرتاسر این کلمه میتوان بهراحتی احساس کرد. حرکات و ارتعاشات عشق با تمام هیجانات و دلنشینی و مانعهای سخت چه زیبا و خواستنی بر رگ و پوست آدمی چنگ میاندازد و او را اسیر و برده کمرو یا بیحیا و بیپروای خود میسازد. من سوار بر مرکب شدم تا او را به دست آورم ولی در اوایل جاده سوزش تازیانه را لمس کردم و اینک...