۱۸ رمان
نسرین قديرى متولد چهارم خرداد ماه سال 1331 در شهر تهران و فارغالتحصيل مهندسى كشاورزى از دانشگاه شيراز است. وى پس از اينكه فرزندانش به حدى رسيدند كه ديگر به او وابسته نبودند و هر كدام روى پاى خود ايستادند، براى رفع تنهايى و ارضاى اين حس درونى، دست به قلم برد. او درباره شروع به كارش مىگويد: «خواهرم پس از خواندن رمان خانم حاج سيد جوادى با توجه به زمينهاى كه من در نوشتن انشا داشتم و داشتن قدرت ...
تقدیر بود
وقتی به خودم آمدم و به بیگناهیاش پی بردم، خیلی دیر شده بود و تمام محبت و بندهای محبت و عشقی که بین ما بود پاره شده بود.زمانی که به خودم آمدم و به سویش بازگشتم آنقدر دلسرد و غمزده بود که آغوشش را به رویم باز نکرد و جز لبخندی محزون و نگاهی ملامتبار، چیز دیگری از او دریافت ...
مسلول
چقدر دیر آمدی
سحر نزدیک است
لباس عروسی را روی تخت پهن کرده بود و ناباورانه به آن نگاه میکرد. روی زمین چهار زانو نزدیک تختخواب نشسته بود و چشم از لباس سفید عروسی بر نمیداشت. نمیدانست چه مدت به آن حال در آنجا نشسته و چشم به لباس دوخته است. رنگ بر چهره نداشت. انگار مغزش از کار افتاده بود. حتی گریه هم نمیتوانست بکند. ...