رمان ایرانی

از فردا زندگی خواهم کرد 2 (2 جلدی)

بیش از سه ماه بود که ستار زندگی مرفه و مجللش را در زیباترین نقطه شمیران ترک کرده و به این جزیره دورافتاده آمده بود. و حالا در غروبی شفق‌گون و تشنه، بر عرشه لنج ایستاده بود و به آب و آسمان و آن همه قایق و بلم و لنج چشم دوخته بود. آب چنان آبی بود که می‌شد دست فرو برد و ماهی‌ها را صید کرد. ناخدا فاضل آمد کنارش ایستاد. چهره‌اش تیره و چرک‌مرده بود. عرق از لا به لای چین‌های صورتش می‌جوشید. موهای وزوزی‌اش مثل پشم بره قره گل به سرش چسبیده بود. جسمی لاغر ولی ماهیچه‌ای داشت. سال‌ها پیش جوانی را از دست داده بود، ولی توانایی را نه. ستار نگاهی زیرچشمی به او انداخت و آن‌طور که صدا به صدا برسد گفت: ناخدا، چرا با دود سیگار تفنن می‌کنی؟ کار دیگه‌ای بلد نیستی؟ فاضل نگاهی عمیق به او انداخت و جواب داد: مو همین طورم. اگه با هم‌سفرم جو نباشم، خیلی خسته می‌شم. آن وقت با سیگار تفنن می‌کنم. تو مثل یه مشت گره‌خورده می‌مانی. نمی‌شه ازت حرف درآورد. خب بگو چته تا علاجت کنم.

پیکان
9789643286309
۱۳۸۹
۴۵۷ صفحه
۳۸۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده شهره وکیلی
۳۴ رمان شهره وکیلی (۱۳۲۵–) نویسنده (رمان‌نویس) ایرانی است. او همچنین آموزگار و مدیر مدرسه نیز بوده‌است. رمان‌های او فروش بالا و چاپ‌های متعدد داشته‌اند. سیمین دانشور از کتاب «شب عروسی من» وی تمجید کرده است[نیازمند منبع]. شهره وکیلی در سال ۱۳۲۵ در تهران (خیابان ژاله) زاده شد. سپس در دبیرستان آزرم دیپلم ادبی گرفت و همان زمان که در کنکور شرکت می‌کرد ازدواج کرد. وکیلی در دانشگاه تربیت معلم حشمتیه پذیرفته شد و زمان دانشجویی در مدرسه نیز تدریس می‌کرد. او تحصیلش ...
دیگر رمان‌های شهره وکیلی
فریاد نکن فراموش کن
فریاد نکن فراموش کن
وقتی آن تناور درخت خانه شکست
وقتی آن تناور درخت خانه شکست صدای فاتحه‌خوانی زن‌ها خفیف بود. ولی می‌شد فهمید چه می‌گویند. اما چیزهایی که فرح می‌گفت، به گوش افراد آن جمع تعلق نداشت و چهره‌اش مثل همه سال‌های عمرش نفوذناپذیر می‌نمود. به خصوص حالا که هیجان‌هایش ناخودآگاه مخفی گشته و پشت سکوتی بی‌هویت گم شده بودند.
بیژن
بیژن حوادث رمان به گونه‌ای بازگشت ناپذیر در اطراف مسائل دو خانواده پیش می‌رود. "بیژن" شخصیت اول داستان است که گیر افتاده در پیچ و خم قول‌هایی که در گرماگرم بی خبری به "مهتاب" داده به کشف‌های تازه می‌رسد و مهتاب از پنهان‌کاری‌های جنون آمیز خانواده‌ای که به آن تعلق دارد در کام سرخوردگی می‌افتد. او و بیژن قرار است تمام ...
شب عروسی من
شب عروسی من وقتی ذهن انسان مثل زلزله‌نگاری خطاناپذیر کوچک‌ترین نامردی‌ها را ثبت می‌کند، وقتی تمام رنج‌های دیروز، به تقویم امروز انسان سنجاق می‌شود، وقتی قطرات ریز و تند باران مصائب نمی‌گذارد مناظر آن سوی پنجره فردا دیده شود، موافقت با روزگاری که سر ناسازگاری دارد، بهترین راه سرکوب آن است.
صبر بلند
صبر بلند از پنجره اتاق کارم بخشی از ساختمان شما پیداست. هوا خنکای باران دارد و کمی مه ‌گرفته است. کوه در دوردست‌تر در هوای پیش بارانی، پوسته تیره‌ای آن را پوشانده. هوا در شک میان باریدن و نباریدن، زمین و زمان را به انتظار خود سرگردان کرده، میان طراوت و خشکی، میان آمدن و نیامدن، میان رسیدن و نرسیدن. حالا ایستاده‌ام ...
مشاهده تمام رمان های شهره وکیلی
مجموعه‌ها