مجموعه داستان خارجی

شب مورد نظر

(The night in question)

دست‌هایم را از روی درماندگی تکان دادم و سعی کردم نشان بدهم که کاملا ناراحت و شرمنده‌ام، اما فایده‌ای نداشت. واقعیت این بود که من هیچ وقت روند معمول را دنبال نمی‌کردم. مردم همیشه می‌مردند. . . توبیاس وولف، نویسنده‌ آمریکایی در سال 1945 در آلاباما متولد شد. او در کنار نویسندگان دیگری چون ریموند کارور و جان آپدایک از بهترین داستان کوتاه نویسان معاصر آمریکایی است. داستان‌های وولف جوایز متعددی را از آن او کرده‌اند. از جمله جایزه پن/فاکنر و جایزه ادبی لوس‌آنجلس تایمز. سه داستان از داستان‌های کوتاه وولف در این کتاب از جمله داستان‌های برگزیده در مجموعه بهترین داستان‌های آمریکایی است.

چشمه
9789643625399
۱۳۹۰
۱۴۸ صفحه
۱۷۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
توبیاس وولف
صفحه نویسنده توبیاس وولف
۷ رمان توبیاس وولف سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. اما در واشنگتن بزرگ شد. او مدتی در پائولوآلتو در کالیفرنیا به تدریس برنامه‌های داستان‌نویسی و ادبیات پرداخت. وولف به خاطر مجموعه‌های داستان کوتاه شهرت زیادی دارد. او در کنار ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگان مینی‌مالیست از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکاست. او سه بار برنده جایزه اُ- هنری شده و به خاطر مجموعه داستان‌های کوتاه، رمان‌ها و خاطراتش مورد تقدیر قرار گرفته است. وولف در مجامع ادبی، همان‌قدر که ...
دیگر رمان‌های توبیاس وولف
مدرسه قدیم
مدرسه قدیم داستانی خواندنی درباره زندگی در مدرسه‌ای آمریکایی در اوایل دهه 60. راوی داستان بیگانه‌ای است که آرام آرام پا به جهانی ناآشنا می‌گذارد. پسری فقیر اهل بالتیمور که با گرفتن بورس تحصیلی به یکی از مدارس ممتاز راه می‌یابد، و سعی می‌کند با تقلید از حرکات و رفتار همکلاسی‌هایش، که از طبقات بالای جامعه هستند، به دنیای آن‌ها راه پیدا کند. او ...
شکارچیان در برف
شکارچیان در برف تاب یک ساعت زیر برف منتظر مانده بود. توی پیاده رو این‌ور و آن‌ور می‌رفت تا گرم بماند و هر وقت می‌دید چراغ‌هایی نزدیک می‌شوند از دم جدول پیاده‌رو سرک می‌کشید.
گداها همیشه با ما هستند
گداها همیشه با ما هستند در راه بازگشت به هتل پدرلئو از پشت شیشه تاکسی جمعیت را تماشا می‌کرد. گروهی ملوان رد می‌شدند، آن‌که جلوی بقیه راه می‌رفت سکه‌هایی را از روی شانه‌اش پرت می‌کرد و بقیه می‌پریدند تا برشان دارند. تابلوها برق می‌زدند. صورت آدم‌ها در انعکاس نور چراغ‌ها ضربان پیدا کرده بود. پدرلئو خم شد جلو و پرسید: شنیدم که سالی صد تا ...
شکارچی‌ها در برف
شکارچی‌ها در برف کنی شلیک کرد. گلوله درست خورد وسط چشم‌های سگ. سگ درجا در برف فرو رفت، پاهایش دو طرف بدن‌اش یله شدند، چشم‌های زردش همان‌طور باز و خیره ماندند. اگر خونی در کار نبود، به قالیچه خرسک کوچکی می‌مانست. خون از پوزه سگ روی برف راه افتاد.
مشاهده تمام رمان های توبیاس وولف
مجموعه‌ها