رمان خارجی

در ارتش فرعون (خاطرات جنگی بی‌حاصل)

(In pharaoh army)

نوشته ای عمیق، درخشان و دردناک، خاطرات توبیاس وولف، نویسنده کتاب، از جنگ ویتنام. وولف در این کتاب با زبانی طنزآلود اما تلخ و گزنده، خاطرات حضورش را در ویتنام مرور می‌کند. یکی از ماموریت‌های موفقیت آمیز او دزدین تلویزیونی است تا بتواند برنامه دلخواهش را در روز شکرگزاری تماشا کند، هر کدام از فصل‌های کتاب خود داستان کوتاهی است که نویسنده در قلب حوادث می‌آفریند.سرانجام اینکه او در این کتاب خواننده را با حقایقی تلخ رو به رو می‌کند.

چشمه
9789643626709
۱۳۹۳
۲۴۰ صفحه
۴۷۵ مشاهده
۰ نقل قول
توبیاس وولف
صفحه نویسنده توبیاس وولف
۷ رمان توبیاس وولف سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. اما در واشنگتن بزرگ شد. او مدتی در پائولوآلتو در کالیفرنیا به تدریس برنامه‌های داستان‌نویسی و ادبیات پرداخت. وولف به خاطر مجموعه‌های داستان کوتاه شهرت زیادی دارد. او در کنار ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگان مینی‌مالیست از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکاست. او سه بار برنده جایزه اُ- هنری شده و به خاطر مجموعه داستان‌های کوتاه، رمان‌ها و خاطراتش مورد تقدیر قرار گرفته است. وولف در مجامع ادبی، همان‌قدر که ...
دیگر رمان‌های توبیاس وولف
مدرسه قدیم
مدرسه قدیم داستانی خواندنی درباره زندگی در مدرسه‌ای آمریکایی در اوایل دهه 60. راوی داستان بیگانه‌ای است که آرام آرام پا به جهانی ناآشنا می‌گذارد. پسری فقیر اهل بالتیمور که با گرفتن بورس تحصیلی به یکی از مدارس ممتاز راه می‌یابد، و سعی می‌کند با تقلید از حرکات و رفتار همکلاسی‌هایش، که از طبقات بالای جامعه هستند، به دنیای آن‌ها راه پیدا کند. او ...
شکارچی‌ها در برف
شکارچی‌ها در برف کنی شلیک کرد. گلوله درست خورد وسط چشم‌های سگ. سگ درجا در برف فرو رفت، پاهایش دو طرف بدن‌اش یله شدند، چشم‌های زردش همان‌طور باز و خیره ماندند. اگر خونی در کار نبود، به قالیچه خرسک کوچکی می‌مانست. خون از پوزه سگ روی برف راه افتاد.
گداها همیشه با ما هستند
گداها همیشه با ما هستند در راه بازگشت به هتل پدرلئو از پشت شیشه تاکسی جمعیت را تماشا می‌کرد. گروهی ملوان رد می‌شدند، آن‌که جلوی بقیه راه می‌رفت سکه‌هایی را از روی شانه‌اش پرت می‌کرد و بقیه می‌پریدند تا برشان دارند. تابلوها برق می‌زدند. صورت آدم‌ها در انعکاس نور چراغ‌ها ضربان پیدا کرده بود. پدرلئو خم شد جلو و پرسید: شنیدم که سالی صد تا ...
شکارچیان در برف
شکارچیان در برف تاب یک ساعت زیر برف منتظر مانده بود. توی پیاده رو این‌ور و آن‌ور می‌رفت تا گرم بماند و هر وقت می‌دید چراغ‌هایی نزدیک می‌شوند از دم جدول پیاده‌رو سرک می‌کشید.
مشاهده تمام رمان های توبیاس وولف
مجموعه‌ها