تویی در آسمان قلبم
دردهای من، جامعه نیستند تا زتن درآورم
چامه و چکام نیستند تا رنای جان برآورم
دردهای من نگفتنی دردهای من نگفتنی است
دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که کفهایشان درد میکند
دهل
برف وقتی رو چتر سنگینی میکنه و چترها رو خیس میکنه مرثیهاس، اما وقتی کف دست تو بالا میگیری و چند دونه برف تالاپ میافته کف دستت سردی برف بهت نشاط میده، اون وقت دیگه مرثیه نیست، تالاپ تالاپ برف روی چتر برات میشه ترانه، یه ترانه که هم سرده و هم گرم. سردش مال آدمای بیاحساس و گرمیش مال ...
مرا از من ربودی
یه چیزی تو نگات داری که هر وقت میبینم انگار برق دویست و بیست ولت به قلب صاب مردم وصل میکنن. تو بکری شمیسا! به خدا لنگه نداری. عین جیوه تو تمام وجودم موج میزنی. مونث پر زرق و برق فقط برای یک لحظه آنی جلب توجه میکنه اما مونث نجیب مرد رو جذب میکنه. تو نجیبی شمیسا. اینقدر که ...
شاپرکها هم میگریند
به من نگاه کن
من همان شاپرکم
که با نگاهت
تب و شرر زند
ز تار من به پود تو
باد ما را خواهد برد
صدای زوزه باد شباهتی به نجوا نداشت اما وزش بیامانش او را تشویق میکرد تا به یاد دوران خوب کودکی، دغدغههایش را به باد بسپارد تا با خود ببرد. همیشه در ذهنش زندگی را به باد تشبیه میکرد و اعتقادش بر این بود خود را به دست باد بسپرد...