رمان ایرانی

فصل تاک

کرشمه زیر شیروانی، گوشه‌ای چمپاتمه زده و در هوای لطیف بهاری گوش به صدای باران سپرده بود. بوی گل‌های باران‌زده، حکایت از بهار داشت. صدای خروشان رود و صدای پسربچه‌های بازیگوش روستا که در زیر سقف نیمه ویران خانه قدیمی ماوا گرفته بودند او به تفکر واداشت...

پرسمان
9786001870897
۱۳۹۳
۵۰۴ صفحه
۵۰۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان مظفری
پاییز عریان
پاییز عریان
محو و مات
محو و مات
روزهای غمگین عشق
روزهای غمگین عشق
ماهک
ماهک غروب بود. یکی از همان غروب‌های دل‌گیر که هر چند یک‌بار همچون بختک، سنگینی‌اش را بر قلب رامش می‌انداخت و راه نفسش را می‌بست. باز هم از دست این دنیا و مردمش دل‌سوخته بود. آن‌قدر که اگر آب همه اقیانوس‌ها را هم بر قلبش می‌ریختند دلش خنک نمی‌شد. پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را ...
مشاهده تمام رمان های مژگان مظفری
مجموعه‌ها