رمان ایرانی

فصل تاک

کرشمه زیر شیروانی، گوشه‌ای چمپاتمه زده و در هوای لطیف بهاری گوش به صدای باران سپرده بود. بوی گل‌های باران‌زده، حکایت از بهار داشت. صدای خروشان رود و صدای پسربچه‌های بازیگوش روستا که در زیر سقف نیمه ویران خانه قدیمی ماوا گرفته بودند او به تفکر واداشت...

پرسمان
9786001870897
۱۳۹۳
۵۰۴ صفحه
۵۰۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان مظفری
شاپرک‌ها هم می‌گریند
شاپرک‌ها هم می‌گریند به من نگاه کن من همان شاپرکم که با نگاهت تب و شرر زند ز تار من به پود تو
کولی
کولی زندگی دریایی، آرزوی من بود که بالاخره به آن رسیده بودم. قانون دریا مانند قانون خشکی، خشک و خشن نبود، مثل خود دریا لطیف و آرام و گاهی طوفانی و خشن می‌شد که خشن بودنش هم برای من شیرین و هیجان‌انگیز بود...
پاییز عریان
پاییز عریان
دهل
دهل برف وقتی رو چتر سنگینی می‌کنه و چترها رو خیس می‌کنه مرثیه‌اس، اما وقتی کف دست تو بالا می‌گیری و چند دونه برف تالاپ می‌افته کف دستت سردی برف بهت نشاط می‌ده، اون وقت دیگه مرثیه نیست، تالاپ تالاپ برف روی چتر برات می‌شه ترانه، یه ترانه که هم سرده و هم گرم. سردش مال آدمای بی‌احساس و گرمیش مال ...
غروب‌های غریب
غروب‌های غریب دامون عصبی روی میز کوبید: ـ وای، بسه دیگه! به خدا زشته! برای ما که ادعامون می‌شه روشن‌فکریم و تو قرن بیستم زندگی می‌کنیم زشته! همش دروغ و چاپلوسی، که چه بشه؟ به کجا برسیم؟...
مشاهده تمام رمان های مژگان مظفری
مجموعه‌ها