نان غربت
این رمان کوتاه، ساده و بیرحم یک رمان بزرگ است، باچارچوب افسونگرش و خوشبختی آرام شخصیتها،زمانی طولانی تراژدی را که در حال باروری است، پنهان میکند و فراتر از قصه، تمامی مشکل بیان احساس پدربودن است، درست یا غلط (حقیقت و درستی کجاست؟) که هانری تروایا شکوهمندانه آن را با پیامدهای بسیار جنونآمیز بیان میکند. هانری ترویا یک استاد به ...
شبهای سپید روزهای خاکستری
خانم حوا
سیب سفید درختی. قند عسل!... سیب گلاب دارم...
چون آقای کک ریکو دو لامارتینیر حرکتی نکرد، حوا سیبی از جعبه کوچک برداشت و به سوی او دراز کرد. مرد وحشتزده روی برگرداند و از میان جمعیت فرار کرد.
دیگر هیچوقت آن زن را ندید و دیگر هیچوقت سوار قطار زیرزمینی نشد.