خانم حوا
سیب سفید درختی. قند عسل!... سیب گلاب دارم...
چون آقای کک ریکو دو لامارتینیر حرکتی نکرد، حوا سیبی از جعبه کوچک برداشت و به سوی او دراز کرد. مرد وحشتزده روی برگرداند و از میان جمعیت فرار کرد.
دیگر هیچوقت آن زن را ندید و دیگر هیچوقت سوار قطار زیرزمینی نشد.
شبهای سپید روزهای خاکستری
عنکبوت
این کتاب یک رمان و موضوع آن دربارة خانوادهای فرانسوی است که متشکل از یک مادر، یک برادر و سه خواهر جوان است. برادر خانواده از نزدیک شدن به زنها بیزار است و تمام روز را در خانه به نوشتن مطالب بیاهمیت و ترجمة کتاب میگذراند، این در حالی است که عاشقانه از دور خود جمع کردن خواهرانش لذت میبرد ...