رمان نوجوان

لردلاس‌ (نبرد با شیاطین 1)

(Lordloss)

گروبز صحنه وحشتناکی از قتل عام و جنایتکارانی را می‌بیند که حتی در فیلم‌های تخیلی نیز نمی‌توان آنها را تصور کرد. کسی حرف گروبز را باور نمی‌کند و او همچنان در دنیای کابوس مانندش تنها می‌ماند تا اینکه عمویش درویش از راه می‌رسد. درویش می‌داند که برادرزاده‌اش چه دیده و چه زجری کشیده است. اما او نیز رفتاری مرموز دارد و چیزی را از گروبز پنهان می‌کند...

قدیانی
9789644177132
۱۳۹۰
۳۳۶ صفحه
۳۵۶۴ مشاهده
۴ نقل قول
دارن شان ۴۶ رمان وی در سه سالگی مدرسه را آغاز کرد، او بسیار نا آرام بود به همین دلیل هیچ مهد کودکی او را قبول نمی‌کرد. در ۶ سالگی با خانواده خود به ایرلند مهاجرت کرد. او پس از گذراندن دوره کالج، دو سال در یک شبکه تلویزیونی به کار پرداخت و پس از آن برای همیشه فقط نوشت. ظهور دارن شان با کتاب Ayuamarca آغاز شد که در سال ۱۹۹۹ به فروش رفت. او در ژانویه ۲۰۰۰ کتابی برای کودکان با نام ...
دیگر رمان‌های دارن شان
دیو هم‌خون (نبرد با شیاطین 5)
دیو هم‌خون (نبرد با شیاطین 5) گروبز خیلی سعی دارد نیروهای جادو مانندش را انکار کند، ولی این نیروها طوری در لایه‌های زندگی او نفوذ کرده‌اند که نادیده گرفتنشان غیر ممکن شده است. او نگرانی دیگری هم دارد: نکند خودش هم از قربانیان لیکانتروپی یا همان مصیبت خانوادگی گریدی‌ها باشد. هنوز با این ترس‌ها کنار نیامده است که حادثه دیگری دنیا را برایش زیر و رو ...
قصه‌های سرزمین اشباح 10 (دریاچه ارواح)
قصه‌های سرزمین اشباح 10 (دریاچه ارواح) دارن شان، شاهزاده اشباح، به دنبال دوستش هارکات از درگاهی جادویی می‌گذرد و به دنیایی ناشناخته و هیولایی قدم می‌گذارد. برای کشف هویت هارکات، آن‌ها باید به دریاچه ارواح بروند و نیمه دیگر وجود آدم کوچولو را در آن آب‌های تیره صید کنند. آیا این سفر بازگشتی دارد؟
قصه‌های سرزمین اشباح 6 (شاهزاده اشباح)
قصه‌های سرزمین اشباح 6 (شاهزاده اشباح) دارن شان پسری که همه گمان می‌کنند مرده، اما در واقع دستیار یک شبح شده است، به کوهستان اشباح می‌رود. در کوهستان، او برای اثبات لیاقتش، شرکت در آزمون‌های مرگباری را می‌پذیرد و در چهارمین آزمون شکست می‌خورد. دارن نگران مجازاتی است که برایش در نظر می‌گیرند و در همین زمان متوجه می‌شود که یکی از دوستانش به قبیله اشباح ...
دریای خون (حماسه کرپسلی 2)
دریای خون (حماسه کرپسلی 2) لارتن از هیچ چیز مطمئن نبود. اختیارش را به گام‌های خود سپرده بود تا او را به هر سو که می‌خواهند بکشند... ناگهان چادر بزرگ و برافراشته‌ی جادوگر را دید. ایوانا منتظرش بود. او می‌توانست به سردرگمی‌های شبح پایان دهد، می‌توانست او را به جایی برگرداند که به آن تعلق داشت، می‌توانست به او هشدار دهد تا از حادثه‌ای خونبار و ...
قصه‌های سرزمین اشباح (مجموعه سوم)
قصه‌های سرزمین اشباح (مجموعه سوم)
مشاهده تمام رمان های دارن شان
مجموعه‌ها