رمان نوجوان

قصه‌های سرزمین اشباح 7

(The saga of daren shan)

دارن شان شاهزاده اشباح، برای انجام ماموریتی کوهستان اشباح را ترک می‌کند که شاید به مرگ او ختم شود. او یکی از برگزیدگانی است که باید به تعقیب ارباب شبح‌واره‌ها برود. اگر او را نابود کند، پیروز است و اگر شکست بخورد، قبیله اشباح را به کام مرگ می‌برد.

سوده کریمی
قدیانی
9789644177835
۱۳۹۰
۲۲۴ صفحه
۲۹۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دارن شان ۴۶ رمان وی در سه سالگی مدرسه را آغاز کرد، او بسیار نا آرام بود به همین دلیل هیچ مهد کودکی او را قبول نمی‌کرد. در ۶ سالگی با خانواده خود به ایرلند مهاجرت کرد. او پس از گذراندن دوره کالج، دو سال در یک شبکه تلویزیونی به کار پرداخت و پس از آن برای همیشه فقط نوشت. ظهور دارن شان با کتاب Ayuamarca آغاز شد که در سال ۱۹۹۹ به فروش رفت. او در ژانویه ۲۰۰۰ کتابی برای کودکان با نام ...
دیگر رمان‌های دارن شان
قصه‌های سرزمین اشباح 3
قصه‌های سرزمین اشباح 3 دارن شان پسری است که همه گمان می‌کنند مرده است. اما او دستیار شبحی به نام آقای کرپسلی شده و همراه دوستش، ایورا، به شهر دیگری رفته است. دارن و دوستش با خبر می‌شوند که جسدهای عجیبی در گوشه و کنار شهر کشف شده است، گویی خون همه اجساد را کشیده بودند. آنها تصور می‌کنند که آقای کرپسلی این قربانیان ...
قصه‌های سرزمین اشباح (مجموعه دوم)
قصه‌های سرزمین اشباح (مجموعه دوم)
فریادی از تاریکی (نبرد با شیاطین 9)
فریادی از تاریکی (نبرد با شیاطین 9) کرنل فلک همچنان در کنار برنا بوسی و مریدان دیگر است که مجبور می‌شود راه تازه‌ای را در پیش گیرد. او با حقیقتی غیر قابل انتظار مواجه می‌شود و خود را در بن‌بستی هولناک می‌بیند. در هیاهویی پر از وحشت، ناامیدی و سوء‌ظن باید تصمیم بگیرد که بماند و به مبارزه با هیولاها ادامه دهد یا بازگردد و تا ابد ...
قصه‌های سرزمین اشباح 9 (قاتلان سحر)
قصه‌های سرزمین اشباح 9 (قاتلان سحر) دارن شان شاهزاده اشباح، به خاطر مردمش باید در مبارزه‌ای خونبار شرکت کند. دشمنان اصلی او، شبح‌واره‌ها، با نفرات بیشتر، حیله‌های رذیلانه‌تر و سرکش‌تر از همیشه دست به کار شده‌اند. در این میان، پلیس و مردم وحشتزده نیز او و دوستانش را عامل کشتارهای هولناک شهر می‌دانند. چه چیزی در انتظار آن‌هاست؟ مرگ یا پیروزی؟
قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3)
قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3) لارتن در برهوت یخ‌زده قطب آماده بود تا با آغوش باز به استقبال مرگ برود. خود را مستحق هیچ بخششی نمی‌دانست. کودک را روی تابوت یخی گذاشت و به سوی شکافی رفت که معلوم نبود انتهای آن کجاست. همه کسانی را که دوست‌شان داشت به یاد آورد، شتاب‌زده دعایی خواند و خود را به درون شکاف رها کرد. در آخرین ...
مشاهده تمام رمان های دارن شان
مجموعه‌ها